بحران کرونا
مسأله اول :
بحران کرونا دوباره به ما ثابت کرد که نظام سیاسی یک جامعه میتواند از سلامت و کفایت لازم برای مدیریت عاقلانه جامعه برخوردار نباشد و این بحران قطعاً خواهد گذشت، مثل بسیاری از بیماری های دیگر یا اپیدمی های دیگر. ولی ما درسی که از این بحران می گیریم مهم است و یکی از درسهایی که ما باید از این بحران بگیریم این است که تصمیمگیری و هماهنگی و کار جمعی راجع به وضعیت سیاسی موجود باید اولویت شماره یک زندگی ماها باشد، آدم هایی که فکر میکنند به خاطر سلامت خودشان یا کودکانشان کاری به کار سیاست و حاکمان نامشروع و بی کفایت ندارند، در چنین موقعیتی باید یاد بگیرند که سیاست امری نیست که ربطی به سلامت کودکان ما نداشته باشد، سیاست امری نیست که ربط به سلامت بدنی و روانی ما نداشته باشد ، از روابط جنسی و زناشویی گرفته تا پرورش کودکان و فرزندان ما همه این ها تحت تاثیر تصمیم گیری نهادهای کلان قدرت در یک جامعه قرار دارد و اگر نهادهای کلان قدرت نامشروع و ناکارآمد باشند، چیزی که در جامعه وجود دارد سلامت جسمانی و روانی و ارتباطی همه ما تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت، نهایتاً قربانیان بحران کرونا در حد قربانیان سقوط هواپیما خواهند بود یا در بدبینانه ترین شرایط قربانیان این بحران کرونا در حد قربانیان سرکوب آبانماه خواهند بود، بنابراین این اتفاق، اتفاقی عجیب و غیر منتظره در جامعه ما نخواهد بود.
جدا کردن این ماجرا به عنوان یک ماجرای پزشکی از ماجراهای دیگر در کشور یک اشتباه بزرگ است. این ماجرا همان اندازه که یک ماجرای پزشکی است یک ماجرای سیاسی هم است.
مساله دوم : چه باید کرد؟
وحشت و اضطراب و ترس هزینه بسیاری از سوانح و تصادفات و بیماریها را بالا میبرد، چه در سطح فردی که سیستم ایمنی ما سلامتش تحت تاثیر آرمیدگی و آرامش روانی ما و نشاط روانی ما است و چه در سطح اجتماعی بسیاری از مواقع یک تصادف یا سانحه کوچک یا اقدام تروریستی کوچک به دلیل ترس و وحشتی که ایجاد کرده انبوهی از قربانیان را داشته است.
مثلاً در یک جا تروریستها یک بمب صوتی کار گذاشتند، اما انفجار آن بمب صوتی باعث ترس و وحشت شده است که باعث شده است از صدها نفر از آدمها روی هم بیفتند و ده ها نفر آسیب ببینند و حتی کشته بشوند. این ماجرا در بسیاری از سوانح تاریخی می توانید مرور کنید یکی از مهمترین مثال های تاریخی آن فاجعه سینما رکس آبادان است، در آن زمان انقلابیون در سال ۵۶ و ۵۷ سینماها را آتش می زدند، معمولاً سینماها را در زمانی که کسی داخلش نبود ، آتش می زدند، اما سینما رکس زمانی توسط انقلابیون آتش گرفت که فیلم گوزنها در حال پخش شدن بود و سینما پر بود، اما آتش سوزی علت اصلی مرگ نبود، بلکه وحشت علت اصلی مرگ بود، سالن اصلی سینما وقتی که دود واردش شد و مردم فهمیدند که آتش سوزی شده است از شدت وحشت به سمت درب خروج سالن هجوم آوردند در خروجی سالن به داخل باز میشد و در نتیجه در مقابل هجوم جمعیت امکان باز شدن درب گرفته شد و مردم روی هم افتادند و امکان خروج فراهم نشد و مردم با دود خفه شدند و بعد از خفه شدن با دود بود که آتش کاملاً سالن را فرا گرفت و مردم در آن سوختند و نظیر این اتفاق بسیار روی داده است و من می خواهم بگویم که وحشت زده شدن خیلی زیاد خودش ممکن است کلی بحران ایجاد کند، چه از نظر بدنی و چه از نظر اجتماعی. بنابراین اینکه ما مرتب در گروه های تلگرامی یا اینستاگرامی اخبار وضعیت کرونا را بگذاریم، اصلا کمکی برای اطلاع رسانی نمیکند.
من قبول دارم که یکی از دلایلی که ما مرتب داریم اطلاع رسانی میکنیم، این است که ما به رسانه رسمی اعتماد نداریم، اما باید حواسمان باشد که در این وسط بازار تقلب و شایعه زیاد میشود. در نتیجه ما برای اینکه جلوی فریب رسانه های حکومتی را بگیریم، خودمان نباید نقش یک فوروارد کننده شایعه یا فریب را بازی بکنیم، اگر شما کسی هستید که پیش از دیگران به اطلاعات دسترسی دارید، پزشکی و بیماریهای عفونی را خوانده اید یا هر چیزی که میتواند در این فضا کمک کننده باشد اصل مدیریت بحران یا هر چیز دیگر یک کانال یا گروه را درست کنید و اطلاعات درست را به به دیگران برسانید. اینکه در تمام گروه های خانوادگی، دوستانه و همکاران و غیره مرتب ما در حال گفتن اخبار لحظه به لحظه کرونا باشیم برای ما وحشت ایجاد میکند، این وحشت عمومی می تواند باعث بحران های بزرگ اجتماعی بشود، که قربانیان اونها از قربانیان کرونا بیشتر بشه، برای مثال اینکه مرتب اطلاعات شبه علم مبادله می شود، مثلاً گفته می شود عسل بخورید، شاهدانه بخورید یا گردو بخورید و یا لیمو بخورید و غیره، بعد مردم هجوم می برند که این ها را بخرند ، بعد قیمت ها بالا می رود، بعد کمبود ایجاد می شود، بعد آدم ها تصور می کنند، اونی که عسل یا شاهدانه میخورد زنده می ماند و من که نتوانستم بخرم میمیرم، بعد درگیر اضطراب و خشم می شوند، و خود این ماجرا برای آنها کلی بحران ایجاد می کند، ببینید سیستم ایمنی هم مثل بقیه سیستم های بدن ، یک سیستم بسیار پیچیده و متنوع است. ما ایمنی سلولی داریم یا ایمنی هومورال داریم و هر کدام از این سیستمها از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. سلول ماکروفاژ در سیستم ایمنی ما یک زیست دارد، و یک سری قوانین زیستی دارد، مولکول آنتی بادی تیپ a در سیستم ایمنی ما یک آرایش مولکولی دارد، و یک سیستم دارد، نمی توان گفت که برای هر دوی این ها کدام ماده غذایی یا گیاهی یا دارویی خوب است، اصلاً چنین چیزی از نظر علمی ثابت شده نیست. که یک ماده غذایی باشد که آن ماده غذایی، برای سیستم ایمنی معجزه بکند و متفاوت از سایر مواد غذایی باشد، اگر یک مقاله وجود دارد که مثلاً زعفران روی یکی از سلول های ایمنی تاثیر خاصی دارد به این معنی نیست که فقط زعفران این خاصیت را دارد. اگر مقاله ای است که تاثیر یک غذا یا یک دارو ، روی یک بخش سیستم ایمنی است، این را نمی توان تعمیم داد، ضمن این که بخش زیادی از این اطلاعات اصلاً مبتنی بر هیچ مقالهای نیست، بلکه مبتنی بر کتابهای هزار سال پیش چینی یا هندی یا ایرانی یا عربی یا غیره است، بنابراین اگر سیستم ایمنی ما نیاز به چیز خاصی داشته باشد، نیاز به یک تغذیه سالم دارد، و این تغذیه سالم همان تغذیه ای است که سالهاست متخصصین علم تغذیه نه متخصصین غیر علمی ،به مردم می گویند تغذیه سالم چه چیز است و چه ویژگی هایی دارد. اگر همان تغذیه سالم را رعایت بشود برای سیستم ایمنی و سلامت بدن همان خوب است. بیخود این شبه علم هایی که راجع به این ماجرا هست را انتقال ندهیم، به طوری که بعداً باعث یک دومینویی از افزایش تقاضا و کمبود عرضه و بالا رفتن قیمت ها یا قحطی یا احساس قحطی را ایجاد بکنیم.
دومین چیزی که به سیستم ایمنی ما کمک میکند آرمیدگی و نشاط است، بنابراین فضاهای اجتماعی و رسانهای را به فضاهایی تبدیل نکنیم که مرتب دارد آژیر خطر را سر می دهد، احوالپرسی ها، ملاطفت ها، نوازش ها و شوخی ها و لطیفه ها و داستان ها و موسیقی ها را همچنان برای هم بفرستیم. اگر قرار است ارتباطات فیزیکی محدود شوند، بالاخره این فضاهای واتساپ، تلگرام و اینستاگرام همچنان در اختیار ما هست و این فضا قرار نیست در استخدام ویروس کرونا دربیاید.
خیلی از کلاس ها و آموزش ها می تواند به صورت آنلاین برگزار شود. میتوانیم تمرینات ریلکسیشن یا تن آرمیدگی داشته باشیم. اطلاع رسانی درباره این این موضوع را به یکسری گروه ها و کانال ها و شبکه های خاص این موضوع اختصاص بدهیم. با گذاشتن مداوم یا فوروارد کردن مداوم این اخبار برای دوستان و آشنایان و همکاران ، آنها را بمباران ترس و اضطراب و آدرنالین نکنیم. همه می دانیم هر چه که کورتیزول یا آدرنالین بالا برود، سیستم ایمنی ضعیفتر عمل می کند. لذا بهتر است کمک کنیم که محتوای ارتباطاتمان نوازش بیشتری داشته باشد، تحقیقات مختلف نشان داده است که داد و ستد نوازش می تواند سیستم ایمنی را تقویت کند، بخصوص ایمونوگلوبینA که محافظ سیستم مخاط تنفسی ما است که در این بیماری های ویروسی انتقال یابنده از طریق مخاط تنفسی خیلی کمک می کند. این به شدت تحت تاثیر نوازش بالا میرود.
اما کلمات مهر آمیز را که می توانیم به هم بگوییم، فاصله دور می توانیم با ژست های مهر آمیز برای هم نوازش ارسال کنیم و بانک نوازش همدیگر را بالا ببریم. بیشتر از سیاه دانه و عسل و گردو و لیمو این داد و ستد نوازش و داد و ستد آرمیدگی چیزی است که ما باید برای همدیگر بفرستیم، تا به سیستم ایمنی بدنمان کمک بشود. بیشتر از اینکه اخبار بیماری را برای هم رد و بدل بکنیم بهتر است سازمان اجتماعی تشکیل بدهیم راجع به اینکه چگونه از هم مراقبت بکنیم . اگر کسی بیماری در خانه دارد که نمی تواند بیرون برود و باید داخل خانه بماند، دیگری چگونه می تواند بعضی از کارهای بیرون او را انجام بدهد، را از کار بانکی گرفته تا کار خرید یا غیره؟
در همسایگی، در فامیل بودن و در دوست بودن سازمانهای کوچک اجتماعی تشکیل بدهیم و راجع به این فکر کنیم که اگر فرض بکنیم که ژله ضد عفونی کننده کمیاب یا نایاب می شود، ما چگونه میتوانیم ژل ضدعفونی کنندهای بسازیم، یا اگر داریم چگونه آن را توزیع کنیم، یا ماسکی بدوزیم و بسازیم، و تفکر خلاق را به کار بگیریم تا راجع به این ماجرا راه حل بسازیم و همبستگی اجتماعی راجع به این ماجرا ایجاد بکنیم، و مصرف خودمان را پایین بیاوریم، تا جامعه بتواند مثلاً با ۷۰ درصد تولید اقتصادی، یا توزیع، به کارایی خودش ادامه بدهد، نه اینکه مصرف خودمان را بالا ببریم. یا احتکار بکنیم، بنابراین اگر سازمان اجتماعی تشکیل می دهیم، سازمان اجتماعی باشد که ما در آن سازمان اجتماعی راجع به مدیریت بحران باهم حرف میزنیم نه راجع به ویروس کرونا .
آرکی تایپ روشنفکران
از دیدگاه «کارل گوستاویونگ» عوامل سرشتی و تربیتی باعث میشود انسانها در تیپهای مختلف شخصیتی قرار گیرند. ولی این تیپهای شخصیتی بهرغم تنوع و تکثری که دارند از الگوهای محدود و ثابتی پیروی میکنند که به واسطه عمر درازشان یونگ آنها را «کهنالگو» (آرکه تایپ) نامید.
«ویلهلم فریدریش نیچه» فیلسوف پرآوازه آلمانی پیش از یونگ وجود دو آرکهتایپ «آپولون» (عاقل) و «دیونیزوس» (عاشق) را در انسانها شناسایی کردهبود و عرصه رشد آدمی را عرصه تنازع و تعادل بین این دو آرکهتایپ دانستهبود. پس از یونگ هم اسطورهشناسان و روانشناسان متعددی تلاش کردهاند، این کهنالگوها را شناسایی و معرفیکنند.
که من از بین آنان با آثار «جوزف کمبل»، «کارول پیرسون» و «شینودا بولن» آشنایی دارم. کارول پیرسون در طبقهبندی خود دوازده آرکهتایپ معصوم، یتیم، جنگجو، حامی، جستجوگر، عاشق، آفرینشگر، ویرانگر، حاکم، کاهن، خردمند و دلقک را نام بردهاست.
«پیر بوردیو»، جامعهشناس فرانسوی (۲۰۰۲-۱۹۳۰) که به تبیین جایگاه نویسنده/روشنفکر در جامعه میپردازد برای او دو جایگاه قائل است و او را دارای موقعیتی دوگانه میبیند: جنگجو و دلقک. با دانستن الگوی آرکهتایپی کارول پیرسون آنچه بوردیو درباره روشنفکر میگوید را بهتر درک میکنیم.
روشنفکر از سویی به ستیز با نهادهای قدرت میپردازد و آنها را نقد میکند (آرکهتایپ جنگجو) و از سویی از قواعد عرفی پیروی نمیکند و آنها را به سخره میگیرد (آرکهتایپ دلقک).
بسته به اینکه روشنفکر خود را وقف نقد فسادهایی کند که جریان بازتولیدشان از بالا به پایین است یا بیشتر خود را وقف نقد فسادهایی کند که جریان بازتولیدشان از پایین به بالا است به آرکهتایپ جنگجو یا دلقک نزدیکتر میشود. نقد فسادهایی که توسط نهادهای قدرت بازتولید میشود نیاز به جسارت و شجاعت و استقامت دارند.
اینجاست که روشنفکرانی همچون «امیل زولا» و «اشتفان تسوایگ» ردای جنگجویی به تن میکنند و نقد فسادهایی که توسط عوام و فرهنگ عامیانه بازتولید میشوند نیاز به زبان تند و تیز و رکگویی طنازانه دارد، اینجاست که روشنفکرانی همچون «میخائیل بولگاکوف» و «عزیز نسین» ردای دلقک به تن میکنند.
روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 194 تاريخ : چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت: 23:32