نظریه چهارم : قدرت افراطی در داشتن تمرکز
این نظریه می گوید سایکوپاتها قدرت تمرکز افراطی focus دارند. مثلاً گربه در لحظه شکار کبوتر یک تمرکز افراطی دارد، بعضی وقت ها وقتی یک بازی بچه ها را خیلی جذب میکند، بچه ها ماتشان میبرد. دیده شده سایکوپاتها اگر بخواهند روی یک چیزی تمرکز کنند، دنیا را آب ببرد، اینها تمرکز خود را حفظ میکنند، در صورتی که افراد عادی حواسشان پرت میشود. این قدرت بالای تمرکز در این افراد باز به سیستم دوپامینی در مغز آنها برمیگردد.
همینجا کوین داتن میگوید ای کاش ما تمرکز این سایکوپات ها را داشتیم.
تست استروپ
با تستهایی مثل تست استروپ این قدرت تمرکز را متوجه میشوند . مثلاً لغات که اسامی رنگ ها هستند مثل آبی یا قرمز یا سبز یا غیره را به صورتی که هر لغت دارای یک رنگ است، به نمایش می گذارد، مثلاً کلمه آبی را با رنگ زرد مینویسند. بعد به فرد می گویند رنگ کلمه را بگو نه اینکه کلمه را بخوانی، در اینجا مغز فرد چون کلمه آبی را با رنگ زرد میبیند، برایش تداخل ایجاد می شود و لذا نمی تواند سریع بگوید زرد و با کمی تأمل رنگ را بیان میکند، ولی اگر کلمه آبی را به صورت آبی رنگ نوشته باشید، آنگاه سریعا میتوانید بگویید رنگش آبی است. دیده شده تداخل در سایکوپاتها کمتر است، یعنی وقتی روی گفتن رنگها تمرکز می کنند، راحتتر از بقیه این تست را انجام میدهند. از طرفی سایکوپات وقتی تمرکز می کند ترس او ریخته شده و تپش قلب پیدا نمی کند. پس چه بسا اصل دوم بیشتر اینگونه توضیح داده میشود که اینها ابرتمرکز کنندهها هستند و برای همین است که اینها در شلوغی بازار خیلی راحت وقتی میخواهند برای سرقت ، قفل مغازه را با سیخ باز کنند، اصلاً حالت ترسی ندارند، ولی خوب طبعاً یک جاهایی هم گیر می افتد.
نظریه پنجم : در لحظه بودن
هر عملی که افراد انجام می دهند به صورت یک موج افکار رو به جلو یا عقب از نظر زمانی در ذهن اینها شروع به حرکت می کند، یعنی وقتی فردی یک دروغ میگوید مثل یک دومینو شروع به افکار پشت سرهم درباره اتفاقات آینده می کند، و یا مثلاً برعکس رو به عقب و گذشته شروع به افکار پشت سر هم میکند، و این افکار بدون هیچ کنترلی مثل دومینو می آیند و می روند.
ما این پدیده را در علوم شناختی بسیار داریم. مثلاً شما الان یک نگاهی به اطرافتان بیندازید، یک نظریه ساده به اشتباه می گوید که مغز شما همه چیز را دریافت یا ادراک می کند، ولی این گونه نیست، شما وقتی یک گوشی موبایل می بینید، علاوه بر اینکه گوشی موبایل میبینید، یک میل و تکانه ممکن است سراغتان بیاید که با گوشی فلان کار را انجام بدهید، یا اگر خودکار ببینید ممکن است علاقه و یا میلی به سراغتان بیاید که بخواهید چیزی را بنویسید. یعنی به نظر می آید فعل یک شی و کارکرد یک شی ، با دیدن آن به صورت اتوماتیک فعال می شود، یعنی وقتی یخچال را میبینید، دوست دارید بروید در آن را باز کنید، یا خوراکی را که میبینید، دوست دارید آن را بردارید.
ما این را در سندرومی به نام سندرم لرمیت یا علامت لرمیت ( Lhermitte's sign) داریم که به صورت اتوماتیسم شکل میگیرد و تا یک چیزی را می بیند آن کار را انجام می دهد. این موج فعالسازی چه با دیدن اشیا، چه با انجام یک فعل، چه در فضا ، چه در زمان، رو به جلو یا عقب گسترش پیدا میکند. مثلاً فرض کنید کسی آیینه ماشین شما را بشکند، موج افکار شما مثل دومینو پشت سر هم ممکن است رو به آینده جلو برود یا رو به گذشته جلو برود.
((پاورقی-علامت لرمیت: نوعی حس الکتریکی شوک مانندی است که به پشت و اندام تحتانی انتشار مییابد. این حالت معمولاً با خم کردن یا دیگر حرکات گردن رخ میدهد. این علامت معمولاً خودبخود بهبود مییابد، اما ممکن است سالها ادامه یابد. علامت لرمیت در بیماری اماس، اسپوندیلیت گردنی، کمبود ویتامین ب ۱۲ و از عوارض درمان با رادیوتراپی در لنفوم هوچکین دیده میشود.))
در بعضی افراد مثل سایکوپاتها این حالت کمتر صورت میگیرد، ذهن فرد در لحظه است و افکار زود میرایی پیدا میکنند و مستهلک میشوند، جالب است که این موضوع شباهتی به تمرینی که بودیست ها برای در لحظه بودن یا ذهن آگاهی mindfulness میکنند دارد.
کوین داتن میگوید سایکوپات ها بدون اینکه تمرین کرده باشند، یک ذهن آگاهی دارند و اغلب در لحظه هستند. لذا شروع افکار سرزنش آمیز گذشته یا افکار تهدیدآمیز آینده نمیکنند. وقتی اتفاق برایشان می افتد به اینکه نتیجهاش چه میشود، فکر نمیکنند و لزومی نمیبینند فکر را با خود ادامه داده یا به همراه بیاورند، لذت سریعا آن را قطع کرده و حرکت می کند و مثلاً افکارشان به صورت انداختن یک لنگر آنها را در عقب نگه نمی دارد و این نمونهای است که نویسنده می گوید ما میتوانیم این صفت خوب را از این سایکوپات ها برای موفقیت یاد بگیریم. این افراد وقتی کاری انجام دادند، دیگر به آن فکر نمی کنند و آن را تمام میکنند و سراغ کار بعدی میروند. در کتاب زیر این موضوع شده است بحث شده است
معرفی کتاب
The Implicit Mind: Cognitive Architecture, the Self, and Ethics. 2018
ذهن نهان : ساختار شناختی خویشتن و اخلاق
Book by Michael Brownstein
این کتاب درباره برش لحظهای خودآگاه صحبت می کند که چگونه است فرد میتواند در لحظه تصمیم بگیرد. در این کتاب میبینیم آیا در لحظه تصمیم گرفتن خوب است؟ آیا ما باید آن موج افکار را ببندیم؟ آیا باید یاد بگیریم اتوماتیک بدون عمیق فکر کردن، بصورت بُرَّنده و قاطع تصمیم بگیریم ؟ یا اینکه مرتب و همیشه باید تأمل کنیم؟ و یا اصطلاحا reflective انعکاسی عمل بکنیم؟ کجا اتوماتیک عمل کنیم؟ کجا با تأمل عمل کنیم؟ تکانهای عمل کردن کجا درست است؟ و کجا فاجعه خواهد شد؟
تصمیمگیری فیالبداهه در سایکوپاتها
سایکوپات ها خیلی فیالبداهه تصمیم می گیرند و به صورت مدل تامل گونه فکر نمی کنند و در لحظه و سریع و به صورت تکانه ای عمل می کنند، که افراد عادی خیلی این صفت را ندارند. مثلاً یک سایکوپات فیالبداهه دروغ میگوید و بعد فکری درباره آینده و نتیجه دروغ گفتنش نمی کند و نمی ترسد و خودش را نمی بازد، زیرا از نظر زمانی وقتی حرفی را زد یا کاری را کرد آن را می بندد، و دیگر به آن فکر نمی کند و به سراغ کار بعدی و فکر بعدی مربوط به خودش می رود. مثلاً سایکوپات هنگام دزدی مغازه از قبل فکر نمیکند که اگر افسر سر رسید به او چه بگوید، ولی اگر افسر سر سررسید، فیالبداهه به او یک چیزی میگوید، چون اگر از قبل فکر بکند در مغزش تداخل ایجاد میشود. لذا موج افکار از نظر زمانی چه رو به جلو و چه رو به عقب در ذهن افراد سایکوپات ادامه نمییابد و قطع میشود.
مقاله Cerebral Cortex
The Truth about Lying: Inhibition of the Anterior Prefrontal Cortex Improves Deceptive Behavior. 2009
حقیقت در مورد دروغ گفتن: مهار قشر پیشپیشانی قدامی رفتار فریبنده را بهبود می بخشد.
Projects: Deception and Moral Cognition Neural correlates and physiological response patterns associated with fear and anxiety
پروژهها: فریب و شناخت اخلاقی همبستگیهای عصبی و الگوهای پاسخ فیزیولوژیکی مرتبط با ترس و اضطراب
Ahmed A Karim, Markus Schneider, Martin Lotze, Ralf Veit
در این پژوهش دستگاه TDCS را بصورت کاتودیک به فرد وصل میکنند، یعنی بصورتی که بتواند مغز را مهار کند و دیده شده وقتی قسمت هایی که موج های افکار را سرایت میدهند، یعنی قشر پیشپیشانی قدامی Anterior Prefrontal Cortex را مهار میکنند ، قدرت دروغگویی افراد بهتر میشود. یعنی شما به این دلیل خوب نمی توانید دروغ بگویید که در واقع وقتی میخواهید دروغ بگویید، قسمتهایی از مغز شما خاطرات اضافی و مزاحم از قبیل اگر این جور شد یا اگر فلان طور شد یا اگر فلانی این کار را کرد را ایجاد میکند، و دیده شده که اگر بیایند این قسمت از مغز شما را به کمک تحریک الکتریکی آرام یا خفه کنند ، شما بهتر می توانید دروغ بگویید. زیرا این دستگاه باعث قیچی کردن قسمت هایی که افکار مزاحم را میآورد می شود.
مقاله Cognitive Brain Research
The dark side of emotion in decision-making: When individuals with decreased emotional reactions make more advantageous decisions. 2005
جنبه تاریک هیجان در تصمیم گیری: زمانی که افراد با واکنش های عاطفی کاهش یافته تصمیمات سودمندتری میگیرند.
Baba Shiv, George Loewenstein, Antoine Bechara
باباشیو از نویسندگان این مقاله کسی است که در زمینه اقتصاد رفتاری کار می کند و هندی الاصل است.
در این آزمایش به آزمودنی ها گفتند ما یک قرار می گذاریم، ۲۰ بار میتوانی سکه بیندازی هربار که سکه را بیندازی، اگر شیر آمد ۲/۵ دلار میبری، اگر خط اومد، هیچی نمیبری. پس قاعدتا هر بار سکه انداختن باید ارزشی معادل ۱/۲۵ دلار برای فرد داشته باشد. ولی اگر بازی نکنی و هر بار که انصراف بدهی، یک دلار به دست می آوری. پس ۲۵ سنت فرق بازی کردن و عدم بازی میباشد.
مشاهده شده بود که سایکوپات ها یا افرادی که آسیب درقسمت پریفرونتال قدامی خود دارند، پول بیشتری درمیآورند. چون بقیه چندبار که سکه را می اندازند، کم کم آن احساس ترس و محافظه کاری و حس تعلل در آنها شکل میگیرد و نمیگذارد که فرد سکه انداختن را ادامه بدهد، لذا کند می شوند و تجمع افکار در ذهنشان، آنها را کند میکند. در صورتی که سایکوپات هم سکه را بیشتر میاندازد. از طرفی سایکوپات وقتی هم می بازد روحیه خود را نمی بازد، چون موج افکار همان لحظه در ذهن افکار او قطع میشود و ادامه نمی یابد و به پله بعد میرود.
پس سایکوپات ها در لحظه زندگی می کنند و در روانشناسی سلامت میگویند، وقتی اوضاع شما خیلی خراب است و در همه کارها تعلل می کنی و اصلاً نمیتوانی جلو بروی، بیا در لحظه زندگی کن.
این ویژگی در لحظه زندگی کردن سایکوپت ها شبیه افرادی است که ذهن آگاهی کار می کنند.
نظریه ششم: منفعتگرایی افراطی
ذهن سایکوپات extreme utilitarianism یعنی یک نوع منفعت گرایی افراطی در آنها است. کوین داتن به مقالاتی اشاره می کند که به آن مجموعه مقالات کامیون شناسی می گویند که ترجمه traliology است که این کلمه وجود خارجی ندارد و این کلمه صرفا ساخته روانشناسان اخلاقی است. traliology ترالیولوژی میگوید:
الف-شما فکر کنید یک کامیون دارد می آید و در یک طرف ۴ نفر ایستادند و کامیون دارد به سمت آنها می رود که به آنها بزند، این طرف یک نفر ایستاده، آیا شما فرمان را برعکس می کنید تا به جای ۴ نفر یک نفر بمیرد ، تقریباً اکثریت مردم جواب مثبت می دهند. این یک نوع نگاه یا تفکر منفعت گرایانه است . سایکوپات ها و افراد طبیعی در جواب این سوال خیلی با هم فرق ندارند.
ب-ولی آمدند این سوال را به گونهای دیگر مطرح کردهاند که میپرسند کامیون دارد میرود که به چهار نفر بزند ، یک آدم چاقی هم آن کنار ایستاده و شما میتوانی این آدم چاق را هل بدی که جلوی کامیون افتاده و سرعت کامیون را گرفته تا بایستد و آن چهار نفر نجات پیدا کنند، آیا شما آن فرد چاق را هُل میدهید یا نه؟ در اینجا اکثریت مردم عادی می گویند خیر ما این کار را نمیکنیم، بعد میپرسند فرقش از نظر عقلانی با حالت اول پرسش چیست، زیرا در هر دو حالت شما یک کشته می دهید تا جان ۴ نفر را نجات دهید. قاعدتاً جواب قسمت دوم باید با جواب قسمت اول یکی باشد، اینجاست که افراد می گویند درست است ولی ما در حالت اول پرسش کسی را هل ندادیم ، ما فقط فرمون را پیچاندیم، ولی در حالت دوم باید عمداً یک نفر را زیر کامیون بیندازیم. در این پرسش دیدند که سایکوپات ها جا نمی زنند و میگویند فرد چاق را هل می دهند، و جوابشان در حالت دوم با حالت اول یکسان است.
یک مجموعه مقالات جالبی است که فردی به نام دانیل بارتلز انجام داده است. که در زیر نمونه آن آمده است.
مقاله Cognition
The Mismeasure of Morals: Antisocial Personality Traits Predict Utilitarian Responses to Moral Dilemmas. 2011
اندازه گیری نادرست اخلاقیات: صفات شخصیتی ضداجتماعی پاسخهای منفعتگرایانه به معضلات اخلاقی پیشبینی میکند.
Daniel M. Bartels, David A Pizarro
در این پژوهش یک لیست از سوالهایی درست کردند تا ببینند فرد چقدر حالت منفعتگرایی دارد و چند نمونه از گزینه های لیست به قرار زیر هستند:
مثال ۱: معمای زیردریایی : شما فرمانده یک زیردریایی کوچک هستید که زیره کوه یخی بزرگی حرکت می کند، یک انفجار در زیر دریایی یکی از خدمه را به شدت مجروح کرده و آن فرد ممکن است در نتیجه جراحات فوت بشود، اکسیژن باقی مانده برای هر ۶ نفر خدمه کفایت نمیکند، اما اگر فرد مجروح را بکشید، اکسیژن باقی مانده کفاف سایرین را میدهد، آیا او را می کشید یا نه؟ اگر نکشید ۶ نفر کشته می شوند، اگر یک نفر مجروح که احتمال فوت هم دارد را بکشید، پنج نفر زنده می مانند. کدام گزینه را انتخاب می کنید؟
در پاسخ به این سوال سایکوپات ها میگویند شک نکنید که فوراً او را میکشیم، در صورتی که بقیه جا می زنند.
مثال ۲: قایق نجات: که این قایق نجات در عمل هم اتفاق افتاده و حدود صد و خرده ای سال پیش در نیوفاندلند یک قایق داشته غرق میشده و وقتی کاپیتان متوجه شده که اگر نصف خدمه را در آب بریزد، قایق دیگر غرق نمی شود، به همین دلیل نصف خدمه را در داخل آب انداخته است. بعد که دادگاه او را محاکمه کرده او جواب داده که من با این کار جان نصف افراد را نجات دادم، اگر این کار را نمی کردم که همه می مردند و این یکی از سوالات تاریخی است که آیا کار آن کاپیتان درست بوده است یا نه؟
مثال ۳: می گوید فرض کنید شما در یک گروه سرباز هستید و یک نفر از شما مجروح شده و تیر خورده اگر بخواهید آن تیر خورده را مراقبت کنید، تمام ۵ نفر شما میمانید، و دشمن رسیده و همه را میکشد، آیا آن مجروح را خلاص می کنید و به راه خودتان ادامه بدهید؟
اکثریت سایکوپات ها هم به این سوال جواب مثبت دادهاند.
مثال ۴: دردناک ترین گزینه در بین این مثال ها مربوط به یک کودک شیرخوار است، اگر فیلم پیانیست را دیده باشید، مثالش را مطرح میکند و سوال این است : شما چند نفر هستید که در زیرزمین خانهای پنهان شده اید ، و یک عدهای از سربازان دشمن به دنبال کشتن شما هستند، یک شیرخوار هم همراه شما است و او شروع به گریه کردن می کند، اگر صدای گریه او را بشنوند، می آیند پایین و همه شما را می کشند، آیا شما شیرخوار را خفه می کنید یا نه؟
یک عدهای جواب می دهند که ما کسی را نمی کشیم نهایتاً همه با هم میمیریم، در صورتیکه عدهای دیگر میگویند با کشتن یک بچه جان چند نفر دیگر را نجات میدهد حالا آن بچه عمرش به دنیا نبوده است.
تفکر سایکوپات در این مثال هم تفکر منفعت گرایانه جدی است.
این سوالات تفکر منفعت گرایانه را نشان می دهند.
پس به همین دلیل است که کوین داتن میگوید اینها شاید از نظر عقلانی افراد منتهی الیه تفکر افراطی منفعتطلبانه هستند و در واقع بیش از اینکه بگوییم انحراف است، اینها حساب ریاضیاتی سود و زیان را خیلی می کنند.
نظریه هفتم : emotion interruption theory تئوری وقفه (انقطاع) عاطفی
مقالات این نظریه به این صورت است که اگر شما لابهلای تصاویر شاد و غمناک به افراد یکسری مطالب را نشان بدهید، آن شادی و غم در چهره افراد با یاد آوری و سرعت تشخیص آن مطالبی که در وسط می آید، تداخل می کند.
که باز مشاهده کردند، در سایکوپات ها این تداخل اتفاق نمیافتد، یعنی هیجان در چهره با کار تداخل نمیکند. به عبارت دیگر این ها می توانند هیجان را جدا بکنند، وقتی همه شاد یا غمگین هستند، خیلی روی قضاوتهای سایکوپاتها تفاوت ایجاد نمیکند که به این emotion interruption theory میگویند که در واقع هیجان از فعالیت ها در سایکوپتها قرنطینه می شود. البته میتوانند هیجان را تجربه کنند، ولی هرجا دلشان بخواهد میتوانند هیجان را معلق کنند. برای همین در مثالهای نظریه قبل میتوانند افرادی را قربانی کنند. سایکوپات در این قضاوتها میتواند کاملاً به صورت ریاضی وار عمل کند و هیجان در قضاوت های او تداخل نکند.
نظریه هشتم : ارزش بقای رفتار سایکوپاتی
این نظریه می گوید این یک نوع رفتار با ارزش بقا برای افراد بوده است. چون وقتی رفتار هست، در واقع عدهای می توانند به صورت ژنتیکی این رفتار را بیشتر نمایش بدهند، زیرا که ارزش بقا دارد. مثلاً موضوع در لحظه بودن بخصوص در رفتار جنسی معنی پیدا میکند. میدانیم که سایکوپاتی در مردها بیشتر از زنها است و نویسنده طنز زیر را برای سایکوپات های مرد گفته است:
او می گوید: مردهای سایکوپات از نظر رفتار جنسی اینگونه هستند: دوتا الگوریتم بیشتر ندارند، یک تا آنجا که می توانی با هر زنی که می توانی ارتباط جنسی داشته باش، دوم اینکه قبل از اینکه کسی به شما بگوید بابا فرار کن. یعنی سایکوپات در لحظه لذت را می برد، ولی مابقی مسئولیت آن را نمیپذیرد و گفته میشود این میتواند ارزش بقا داشته باشد، زیرا که می تواند ژن خود را به هر صورت که شده تکثیر کند.
مقاله Psychology
Who is James Bond? : the Dark Triad as an agentic social style. 2010
جیمز باند چه کسی هست؟ سه گانه تاریک به عنوان یک سبک اجتماعی عاملی
P. Jonason, Norman P. Li, Emily A.
اسم مقاله فوق به این برمیگردد که جیمز باند چه کسی است؟ چون نویسنده اشاره می کند که جیمز باند یک سایکوپات لایت حساب میشود.
در واقع به تحلیل شخصیت جیمز باند پرداخته است. شخصیت جیمز باند هم ویژگیهای فاکتور اول را دارد، یعنی در لحظه زندگی میکند، قسی القلب است، هر که را لازم باشد با دید منفعت گرایانه می کشد و در ارتباط جنسی هم دقیقاً همان الگوریتم را دارد. در واقع اشاره میکند که جیمز باند یک سایکوپات موفق است.
شیوع سایکوپاتی در سازمانها
نویسنده مطرح میکند که اگر به محیط های سالم برویم و ببینیم که سایکوپات ها وجود دارند یا نه؟
مقاله جالبی است که در واقع سوالش بر سر این است که سایکوپات ها در محیطهای طبیعی چقدر شیوع دارد
مقاله Psychology Crime and Law روانشناسی جرم و قانون
Disordered personalities at work. 2005
شخصیتهای مختلشده در کار
Belinda Board, Katarina Fritzon
در این مطالعه آمدند در محیط های مختلف ببینند که صفتهای سایکوپاتی چقدر شیوع دارند و با کمال تعجب متوجه شدند که در برخی مدیران ارشد سازمانها صفتهای محور یک هِر در آن ها حتی از صفت های زندانی ها بیشتر بوده است و به خصوص شیوع این چند صفت را بالاتر از زندانیان دیده اند : مسحور کنندکی ظاهری superficial charm، خودمحوری، egocentricity، مجاب کنندگی persuasiveness ، نداشتن همدلی lack of empathy ، احساس تمرکز
پیام مقاله این بود که در این سازمان ها مدیران موفق هم باید یک پا سایکوپات باشند، یعنی برخی صفات سایکوپات را داشته باشند.
شیوع سایکوپاتی در عموم
مقاله Journal of Research in Personality
The search for the successful psychopath. 2010
جستجو برای سایکوپت موفق
Stephanie N. Mullins-Sweatt, Natalie Glover, Karen Derefinko, Joshua D Miller, Thomas A Widiger
این مقاله سه گروه را بررسی کرده است: اول روانشناسانی که در رشته حقوق کار میکنند، دوم وکلا و سوم استادان دانشگاه. پرسشنامهای به افراد داده که آیا در همکاران خود کسی را می بینید که به صورت تمام عیار سایکوپت باشد؟ و ۸۵ درصد جواب مثبت دادهاند. یعنی گزارش میدادند بله دیدیم ولی سایکوپت هایی که ما دیدیم نه زندان رفتند و نه سوء پیشینه دارند، ولی صفات محور ۱ را کامل دارد. این اساس کتابی است که خانم Katarina Fritzon نوشته است.
معرفی کتاب
Corporate Psychopathy : Investigating Destructive Personalities in the Workplace. 2019
سایکوپاتی سازمانی: بررسی شخصیت های مخرب در محیط کار
Book by Katarina Fritzon, Nathan Brooks, and Simon Croom
چیزی که این ها متوجه شدند این بوده که صفت هایی که رابرت هر در زندانی ها پیدا کرده بود و اسکات لیلیِنفِلد برای آن پرسشنامه درست کرده بود، در محیطهای کار غوغا میکند و لابهلای دوستان و همکاران و فامیل خیلی از ما این شخصیت ها وجود دارند، و میتوانند کاملاً ویژگی های سایکوپاتی از فاکتور یک را داشته باشند، مثلا اصلاً احساس گناه نمیکنند، کاملاً منفعتطلب هستند، راحت دروغ می گویند و تا الان هم گیر نیفتاده است.
رابرت هر می گوید: در هر سازمانی که موقعیت و جایگاه باعث قدرت و کنترل (تسلط) بر دیگران و امکان یافتن منابع مادی می شود، آنها یعنی سایکوپات ها را خواهید یافت. یعنی هر جا پاداش هست، هرجا کنترل هست، هرجا موقعیت هست، اینها هم شروع به نفوذ کردن در آنجا میکنند و بالا می آیند. لذا این یک تئوری هست که در غرب دارد شکل می گیرد.
مقاله Journal of Business Ethics
The Corporate Psychopaths Theory of the Global Financial Crisis. 2011
نظریه سایکوپاتی سازمانی برای بحران اقتصادی(مالی) جهانی
Clive R. Boddy
این نظریه با الهام از رابرت هر و با الهام از مارهای کت شلواری میگوید: سایکوپاتها به تدریج در هر موسسه و یا سازمان مالی که در آن سود و پول است، شروع نفوذ کردن می کنند و همینطور مرتب بالا میآیند و اگر حواسمان نباشد، اینها در آن سیستم حسابی که بالا رفتند باعث فروپاشی collapse سیستم میشوند. آقای کلایو بُدی نویسنده مقاله فوق مدعی است ، این همه سال در وال استریت یا بانک ها این سایکوپات ها نفوذ کردند و در واقع این صفتهای سایکوپت سیستم را زمین میزنند، ولی در مقابل نظریه ایشان کوین داتن دیدگاه مقابل کلایو بدی را دارد و می گوید علت زمین زدن سیستمها، این سایکوپت ها نیستند، این صفت ها لزوما مشکل ساز نیستند و این صفت ها میتوانند یک جاهایی به درد افراد بخورد.
سوال : آیا سایکوپات در یک موسسه مالی یا تجاری که گردش بالای پول دارد به درد آن موسسه میخورد یا برای آن موسسه ضرر ایجاد میکند؟
الف- از یک جهت سایکوپت قاطع است، از یک جهت در لحظه تصمیم می گیرد، از یک جهت ذهنیت just do it "فقط انجامش بده" را دارد، پا به پا و دودلی و تردید ندارد و درگیر افکار وسواسی نمیشود و در لحظه تصمیم میگیرد. اگر کتاب ذهن نهان که جلوتر معرفی شد را به یاد بیاورید که گفتیم سایکوپتها قدرت مانور بالایی روی افکارشان دارند و استرس آنها را خورد نمی کند، و نترس هستند. پس یکی می تواند بگوید این فرد را باید گذاشت تا یک موسسه مالی را در وال استریت هدایت بکند،
ب- ولی از طرف دیگر یک عده دارند می گویند، این درست نیست اینها وقتی نفوذ میکنند، فقط منافع خودشان را می بینند و به فکر منافع سازمانی نیستند و باعث سقوط سیستم و سازمان میشوند و علت آن سقوط سال ۲۰۰۸ بازار بورس در کار بودن این افراد میدانند و میگویند این سایکوپتها بودند که آنقدر قشنگ دروغ گفته بودند و آنچنان فقط به منافع خودشان نگاه کرده بودند، که اقتصاد دنیا را در آن سال زمین زدند.
اینجا ما بر سر یک دوراهی هستیم که آیا صفت های سایکوپاتی به درد می خورند یا نه ؟ یعنی اگر فردی یک خورده از آنها را داشته باشد و این صفت ها را یک جاهایی بگذاریم، می شود از آنها استفاده کرد؟ یا اینکه این افراد سراسر شر هستند؟ و هر جا این افراد را مشاهده کردند باید آنها را غربال کنند و نگذارند که این افراد بالا بیایند؟
کوین داتن معتقد است که برخی صفات این سایکوپتها مثل در لحظه بودن یا نترس بودن یا قدرت اجتماعی بالا یا تصمیم گیری فیالبداهه و به خصوص آن منفعتگراییشان لازم است. شما خیلی جاها میتوانید ببینید دولتمردان مجبور می شوند منفعت گرایانه تصمیم بگیرند، و عاطفه را کنار بگذارند و بگویند اگر این کار را کنیم ۵ نفر در گروهان کشته می شوند، اگر این کار را کنیم کل گروهان کشته میشوند، برای همین آن ۵ نفر را از بین میبرد و اصلاً هم عذاب وجدان نمی گیرد، و اگر این افراد را از سیستم حذف کنیم، سیستم ممکن است فَشَل بشود، یعنی به سمت سستی و کاهلی گرایش پیدا کند.
به هرحال این دو نظر متفاوت وجود دارد و ما نمی دانیم کدام درست است و جای بحث دارد.
بحثی خارج از کتاب
وقتی ما که به سایکوپاتی نگاه میکنیم این سوال پیدا میشود که واقعاً آیا ما این افراد را بد فهمیدیم؟ و آنقدر هم که می گویند اینها خودخواه نیستند و نهایتا به یکسری اصول پایبند هستند؟ یا نه؟
انتقادی بر شخصیتهای پدرخوانده و جیمز باند و فیلم فارسی
معرفی کتاب
The Godfather
(پدرخوانده)
Novel by Mario Puzo
معرفی کتاب
Omertà
Novel by Mario Puzo
ماریو پوزو در این دو کتابش به نوعی این سایکوپاتها را نشان می دهد که اینها به یک سری اصول پایبند هستند، یک جنبه های اخلاقی خاصی دارند، یک مسائلی برای آنها حیثیتی و شرافتی است. ولی دکتر مکری میگوید احساس من بعد از مطالعه سال ها بر روی سایکوپات ها این است که: رمان پدرخوانده یکی از گمراه کننده ترین آثار معاصر هست و متاسفانه روی نوجوانان و جوانان اثر خوبی نداشته است. مثلاً نوجوان و جوان با دیدن فیلم یا خواندن کتاب پدرخوانده با خود می گویند که ببینید این شخصیت خلافکار چطور این همه آدم را میکشد، ولی چقدر وجدان دارد و چقدر یک جاهایی پای حرفش میایستد. ولی واقعیت این است که خانواده گامبینو و آنهایی که آن شخصیت کورلئونه را از روی آن به عنوان مثال ساختند و آن مایر لاینسکی Meyer Lansky مافیای مشهور نیویورک و شیکاگو مطلقا اینگونه که در رمان یا فیلم به تصویر در آمدهاند، نبودهاند و اگر پایش می افتاده سرهم را حسابی کلاه میگذاشتند ، منافع دیگران را خیلی راحت قربانی میکردند و برادر به برادرش نارو می زده است و چیزهایی که شما در رمان پدرخوانده و آن فیلم سه گانه پدرخوانده میبینید، در واقع حالت رمانتیک شدن مافیا را نشان میدهد. جیمز باند هم کاملاً یک شخصیت ساختگی است و واقعیت ندارد. یعنی این تصوری که شما دارید که جیمز باند یک سایکوپت کارآمد و نترس و رفتارجنسی بیمهابا دارد، شاید جذاب باشد، ولی در واقعیت چنین شخصیت موفقی وجود ندارد و این شاید با آن کتاب خانم ساندرا براون که باور داشت برخی خانمها ممکن است شیفته یک چنین نوع رفتارهای سایکوپاتی بشوند ارتباطی داشته باشد، ولی باید گفت که این نوع رفتارهای سایکوپتها ساختگی است و واقعیت ندارد، و این نوع رفتارها را کسی نمی تواند کنار هم در واقعیت داشته باشد.
این سوال انتقادی شاید یک مقدار راجع به مضامین فیلم فارسی هم مطرح باشد که مثلاً طرف چاقوکش است، ولی یک جاهایی خیلی جوانمرد میشود هم صدق کند.
دکتر مکری میگوید تصور من این است که با ویژگیهایی که سایکوپاتها دارند، نمیتوانند آنقدر روی هدف و حرف و تصمیم و مسائلی که قول میدهند پایبند بمانند و این صفات با سایکوپاتی منافات دارد و به همین دلیل از این سایکوپاتها یک قهرمان سازی خیالی شده است. دکتر مکری می گوید تا جایی که راجع به زندگی مافیا بررسی کرده و بعد ویژگیهای رابرت هر را دیده، آن مارهای کت شلواری نهایتاً چیز زیادی از آنها در نمی آید و در بزنگاههای حساس نارو میزنند، خیانت میکند و منافع خودشان را در نظر گرفته و فقط از آن مراقبت می کنند.
بین کلاوس فون اشتاوفنبرگ که میخواست هیتلر را ترور کند با آن مارهای کتشلواری خیلی فاصله است. آن سایکوپاتی به نظر میآید که آن خودشیفتگی بیمارگونهای که دارد و آن احساس منفعت گرایی بیمارگونه افراطی که دارند ، نهایتاً همه را زمین خواهد زد.
نقدی بر کتاب و دیدگاههای کوین داتن
در هر حال خواندن این کتاب خوب است، ولی نباید در دام آن افتاد.
این نویسنده کتاب دیگری هم دارد که خیلی برای مطالعه توصیه نمیشود زیرا کمی نویسنده به روانشناسی زرد نزدیک شده و سعی کرده گیشه فروش را هم در نظر بگیرد، و نکاتی در آن گفته که از علم دور شده است، که در زیر آمده است:
معرفی کتاب
The Good Psychopath's Guide to Success. 2014
راهنمای سایکوپات خوب برای موفقیت
Book by Andy McNab and Kevin Dutton
نویسنده دیگر این کتاب اَندی مَکناب تفنگدار هوابرد نیروی ویژه انگلستان Special Air Service (SAS) یعنی نیروهای ویژه هوایی است و خودش مدعی است که یک سایکوپات است. یعنی این نویسنده انگلیسی همراه با یک سایکوپات یک کتاب با هم برای رموز موفقیت نوشتهاند و برای همین به نظر می آید که کتاب خیلی علمی نباشد. به نظر هر چه نویسنده جلوتر آمده کتابهایش علمیتر و پختهتر شده است و منابع بهتری را انتخاب کرده است. کوین داتن به نظر میآید در نوشتن این کتاب شیفته شخصیت نویسنده دیگر یعنی اندی مکناب شده است. اندی مکناب شبیه افرادی مثل تفنگداران دریایی خیلی خشن هست که خیلی از آنها سایکوپات هستند و خیلی از آنها سابقه رفتارهای سایکوپاتی و مجرمانه دارند که این ها به استخدام در میآیند تا حمله کنند و بعد نویسنده خواسته بگوید که درست است که این فرد سایکوپات است، ولی ببینید که در جنگ چقدر خوب مدیریت و هدایت می کند و خودش را نمی بازد و یک جوری خواسته بگوید امثال اندی مکناب هم به درد جامعه میخورند. اندی مک ناب هم چند رمان و داستان هم نوشته است و راجع به خاطراتش در جنگ اول عراق در سال ۱۹۹۱ که همه متفقین به عراق حمله کردند ، نوشته است، ولی بعدا عدهای که بررسی کردند، دیدند که دروغ گفته، این دروغگویی هم از صفات شخصیتی او بوده است و آنگونه که او گفته هم شجاعت به خرج نمیداده است، اونجوری قاطع هم تصمیم نگرفته است، گند های زیادی هم زده بوده و خیلی از مطالبی که راجع به خودش گفته است، واقعیت نداشته است و دروغ بوده است. به نظر میآید که کوین دادن یک مقدار دارد شخصیت سایکوپات را ایدهالسازی میکند و شیفتگی به بعضی از این سایکوپات ها نشان می دهد، و این شیدایی که نسبت به سایکوپات ها پیدا کرده است، باعث شده است که گول آنها را بخورد و به نوعی بیش از آنچه که هستند آنها را توانمند و موفق نشان بدهد.
گفتیم clive boddy میگوید گول نخورید ، یک سایکوپت ممکن است خوش صحبت باشد و به خودش مطمئن باشد و سریع تصمیم بگیرد، ولی نهایتا تصمیم شان اینگونه می شود که در سال ۲۰۰۸ کل اقتصاد را به زمین میزنند، یا تصمیم هایی میگیرند که آخر کار گندش درمیآید، مثل کسانیکه اختلاسهایی با شرکت های هرمی میکنند. یا مثلا فکر سایکوپات متمرکز است، ولی متمرکز برای کارهای خودش و برای منافع خودش است و او به دیگران اهمیتی نمی دهد.
_برداشتن کمی از برخی صفات سایکوپتها میتواند برای عدهای مفید باشد
سایکوپات ها آدم های جالبی نیستند، ولی اگر یک ذره از بعضی از صفت های آنها را به خصوص افرادی که تیپ روشنفکری دانشگاهی دارند، در خودشان بالا ببرند بد نیست. صفاتی مثل در لحظه عمل کردن و یا نشخوار نکردن سرزنش خود و یا بیتفاوت یا بیخیال شدن نسبت به برخی امور و یا سریع تصمیم گرفتن و سریع اقدام کردن در برخی امور، و یا زیاد هم سبک و سنگین نکردن و یا داشتن ذهنیت فقط انجامش بده و یکدفعه داخل گود پریدن و یا مهار این نشخوار فکری به جای مرتب حساب و کتاب کردن و سرایت موج افکار رو به جلو یا عقب.
_ترکیب و چیدمان صفات مهم است نه داشتن یک صفت به تنهایی
واقعاً ما هیچ صفتی به صورت کامل و مطلق شرورانه نداریم. صفات ما مثل تاس در تخته نرد می ماند، درست است که مثلاً تاس جفت شیش معمولاً تاس خوبی است، ولی همین تاس جفت شیش ممکن است یک جا به ضرر فرد در بازی تمام بشود و فاجعه باشد. مثلاً اگر فرد در اول بازی یک مهرهاش بیرون برود و فرد مقابل هم فقط خانهی ششم او بسته باشد، جفت شش بدترین تاسی است که فردی که یک مهره بیرون دارد، میتواند بیاورد، زیرا نمیتواند مهره بیرون خود را داخل بازی آورده و با آن جفت شش هیچ کاری نمیتواند بکند. به همین دلیل این صفت ها به صورت اتوماتیک چیزهای بدی نیستند، حتی مثلا سنگدلی یا احساس بی مسئولیتی هم بصورت مطلق و همیشه بد نیستند و اگر این صفات یک جایی با یک صفات دیگری ترکیب شود، ممکن است ترکیب درستی ایجاد بشود. خیلی ها می گویند اگر سنگدلی نبود شاید وقتی خانواده فرد گرسنه بودند، او راضی نمیشد سر مرغ خود را ببرد که کلی با آن بازی کرده است و لذا ممکن است فرد در یک جا لازم باشد، احساس همدلی خود را قطع کند، تا بتواند قاطع عمل بکند. پس ما صفت کاملاً منفی یا کاملاً مثبت نداریم و فقط توالی این صفت ها و ترکیب این صفت ها میتوانند مناسب و خوب یا بد باشد.
لذا در تحلیل نهایی میتوان گفت بدون این که لازم باشد ما بخواهیم سایکوپات ها را رمانتیک سازی romanticise بکنیم، میتوانیم بگوییم که بعضی از این صفت ها میتواند برای برخی کمک کننده باشد.
روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 350 تاريخ : شنبه 16 بهمن 1400 ساعت: 18:09