هم آفرینی تغییر(فصل3تا6)

ساخت وبلاگ

فصل سوم : دفاعها دومین انحراف از مسیر احساسات

دفاعها بصورت خودکار و ناخودآگاه،جنبه هایی از واقعیت و احساسات راکه  اضطراب آورند دور میکنند. لذا چون واقعیت را به درستی نمیبینیم در رسیدن به اهداف شکست میخوریم و احساسات منفی بیشتری را تجربه میکنیم.

دفاعها با تغییر دادن نحوه دیدن یا تفسیر واقعیت، ادراک ما از واقعیت و نحوه احساس ما را تغییر میدهند و باعث عملکرد مرضی میشوند.

دفاعها افکار، تکانه ها و امیال ناپذیرفتنی را هم دفع میکنند.مثلا زنی که شوهرش او را زده است برای دفع عصبانیتی که قادر به پذیرش آن نیست از دفاع عقلانی سازی استفاده کرده و میگوید :کار ناپخته ای کرد.

دفاعها برای جلوگیری از صمیمیت هیجانی در روابط بین فردی هم عمل میکنند.مثلا شوهر در جواب پرسش زنش که آیا عاشق اوست،  میگوید نمیدانم منظورت از عشق چیست،معلومه که به هم عادت کردیم.

دفاعها عزت نفس را حفظ کرده و احساسات منفی را دفع میکنند.مثلا دانشجوی اخراجی دکتری میگوید اخراج شدنم مهم نیست چون به هر حال من قصد گرفتن دکتری نداشتم.

خاستگاه بین فردی دفاعها

ما از کودکی یادمیگیریم هر عنصری از واقعیت که والدینمان را مضطرب میکرده است نادیده بگیریم تا پیوندمان با آنها را حفظ کنیم.دفاعها ناخوداگاه عمل میکنند.

وقتی دفاعها را به صحنه آگاه ذهن می آوریم بیمار میتواند با احساسات خود روبرو شود.یا بوسیله دفاع از آنها اجتناب کنیم.به بیمار توضیح میدهیم که اجتناب از احساسات چه عواقبی دارد،لذا گرفتن دفاعها از بیمار خطری نخواهد داشت.

دفاعهای سالم برای عملکرد سالم ضروری هستند دفاعهای کودک دشمن فرد بزرگسال  است.دفاعهای کودک برای انطباق با والدین و ترسهای آنها در کودکی مناسب بوده است که در بزرگسالی نیزبیمارسعی میکند از دفاعهای دوران کودکی خود برای کنارآمدن با مخاطبانی استفاده کند که به اشتباه آنها رامشابه فردی خطر آفرین در گذشته اش دانسته است.  

 


 A-کار روی دفاع

سه مرحله دارد :

الف-شناسایی

بیمار نمیتواند از دفاعی که قادر به دیدنش نیست رویگردان شود.

مثال : این فکرتونه ولی احساستون نیست، 

این طرز برخوردتون هست ولی احساستون نیست

ب-شفاف سازی

1-تاوان : 

بعد از دیدن دفاع تاوان دفاع بیمار را برایش شفافت سازی کنید یعپی اول علیت را ببیند که چگونه احساسات اضطراب را بر می انگیزد و اضطراب دفاعها و دفاع نشانه ها و مشکلات را موجب خواهد شد. بیماری که علیت را نبیند معتقد است دفاع به او کمک خواهد کرد و آن را همچنان حفظ خواهد کرد.

مثال :وقتی اینطوری خودتون و دست کم میگیرید افسرده میشید

وقتی خودتون و از احساستون دور میکنید نمیتونیم به ریشه مشکلات برسیم.

2-عملکرد :

بعد از دیدن تاوان کمک کنید بیمار عملکرد دفاعش. هم ببیند.مثلا اینکه دفاع چطوراحساس را دفع یا واقعیت را انکار و یا از دیگران محافظت میکند یا باعث تنبیه خودش میشود.

3-شفاف سازی دفاعهای منش

وقتی بیماری از دفاع منش استفاده میکند با خودش طوری رفتار میکند که در گذشته با او رفتار کرده اند.

مثال : پدرتون وقتی شما رو میزد بعدبه درد شما می خندید و همین باعث شده شما به احساساتتون بخندید. 

ج-رویارویی

وقتی بیمار دفاع، تاوان و عملکردش را ببیند، باز هم از آن استفاده میکند زیرا نمیتواند خودش را از دفاع خودش افتراق دهد.مثلا میگوید : من ابنجوریم دیگه

در این حالت با دفاع او رویارویی نکنید زیرا تصور میکند شما به او حمله کرده اید، نه اینکه با رفتار او رویارویی کرده باشید.در این حالت باید به او کمک کرد خودش را به عنوان یک عامل با راهکاری که انتخاب کرده افتراق دهید.

مثلامیگویید :شما منفعل نیستید بلکه انفعالی بودن راهی است که برای برخورد با احساستون انتخاب کرده اید.

بیمار را ترغیب میکنیم تا نشان دهد شخصی که زیر دفاعهایش پنهان شده کیست.

مثلا میگویید :این هدفتون در زندگیه؟  یا این نمونه این آدمیه که مبخواستین بشین.

از این نظر رویارویی با دفاع ترغیب بیمار برای روبرو شدن با چیزی است که از آن میترسیده است.

B-کار روی مقاومت انتقال

وقتی به دفاعهای بیمار توجه میکنید احساساتش شدت میابند و بیمار بسیار مقاوم سعی میکند بوسیله دفاعهای تاکتیکی غیر کلامی نظیر منزوی شدن لحن صدا و با حالت قوز نشستن دربرابر نزدیک شدن هیجانی مقاومت کند.   همچنین ممکن است از اعلام احساسش خودداری کند یا مشکل را نپذیرد و همچنین ممکن است احساسات انتقال متقابلی را در درمانگر بوجود آورد.

در این حالت درمانگر باید از کار بر روی دفاع به کار بر روی مقاومت انتقال بپردازد یعنی تمرکز از روی دفاع های منفرد به سمت رابطه درمانی معطوف میشود و روی نحوه اجتناب بیمار از شما و تاوان آن یعنی رابطه درمانی ناقص و شکست خورده تمرکز کنید .

کار بر روی مقاومت انتقال نیز سه مرحله دارد :

الف-شناسایی مقاومت انتقال

اگر بیمار مقاومت انتقال را نبیند نمیتواند از آن رویگردان شود.هربار درمان با بن بست مواجه شد ،رابطه تان با بیمار را بسنجید.بیمار فعال است یا منفعل؟به شما ملحق میشود یا در برابرتان می ایستد؟

این کار را با دفاعهایی آغاز کنید که بیمار برای دور شدن از درمانگر بکار میبرد .نظیر :

دقت کنید چطور الان منو نگاه میکنید ؟

دقت کنید چطور تو خودتون رفتین و خودتونو از من دور کردین ؟

ب-شفاف سازی مقاومت انتقال 

شفاف سازی مقاومت انتقال یعنی نشان دادن تاوان و عملکرد مقاومت انتقال به بیمار. تداوم رابطه بیمارگونه بیمار با درمانگر سبب تداوم رنج ببمار و شکست اهداف درمانی خواهد شد.

در اینجا دیگر درباره یک دفاع خاص حرف نمیزنیم بلکه صحبت از دیواری است بین درمانگر و بیمار که هر آجر آن یک مکانیسم دفاعی در فرد است.وقتی بیمار علیت را ببیند و متوجه شود که این مقاومت انتقال چگونه باعث تداوم رنج کشیدنش خواهد شد میتواند آن را کنار بگذارد.

ج-رویارویی با مقاومت انتقال و فراخواندن احساساتی که بیمار نسبت به درمانگر دارد.

علت اینکه بیمار در برابر نزدیک شدن به شما مقاومت میکند این است که احساساتی را نسبت به شما تجربه میکند که بر تجربه ارتباطی گذشته مبتنی است.پرسش درباره احساساتش نسبت به درمانگر را ادامه داده تا بتواند آنها را با حداکثر عمق ممکن تجربه کند.

***مقاومت انتقال مقاومتی است در برابر تجربه احساسات نسبت به درمانگر.

بیمار در تعارض است.او میخواهد با احساساتش روبرو شود ،اما در برابر آنها مقاومت میکند.میلش به خوب شدن را به جنبش در آورید .تاوان و رنج تحمیل شده توسط مقاومت انتقال را خاطرنشان کنید.در مورد احساساتش نسبت به درمانگر بپرسید و بدین ترتیب مقاومتش را کاهش دهید.

 



فصل چهارم : دفاعهای تاکتیکی و واپس راننده

دفاعهای واپس راننده احساس را خارج از آگاهی نگه می‌دارند. دفاعهای تاکتیکی نیز احساسات را نیز سرکوب میکنند، اما در اصل تاکتیکی برای دور نگه داشتن درمانگر هستند.آنها نشانه مقاومت در برابر نزدیک شدن هیجانی اند.بیماران دارای مقاومت متوسط به سادگی از دفاعهای واپس راننده دست برمیدارند تا با احساساتشان روبرو شوند.بیماران بسیار مقاوم برای دور کردن خودشان از درمانگر از دفاعهای تاکتیکی و منش استفاده میکنند.از آنجایی که دفاعهای واپس راننده را نیز میتوان برای دور نگه داشتن درمانگر بکار برد افتراق آنها از دفاعهای تاکتیکی میتواند مشکل باشد.

الف-دفاعهای تاکتیکی 

دفاعهای تاکتیکی دفاعهایی هستند که برای دور نگه داشتن درمانگر عمل میکنند.عبارتند از : پوششی، دوری کردن، متنوع سازی، طفره روی، کلی گویی، کلام غیر مستقیم یا فرضیه ای، انصراف، تعمق یا نشخوار فکری، ابهام 

ب-دفاعهای واپس راننده 

۱-اجتناب avoidance :

همه دفاعها در خدمت اجتناب از احساسات هستند.درمانگر به بیمار یادآوری میکند که اجتناب از احساسات عملی است ضد درمانی و روبرو شدن با احساسات تکلیفی است که هدف درمان را محقق میسازد.

۲-انکار denial:

روشی است برای نادیده گرفتن واقعیت.آنا فروید چهار روش برای انکار واقعیت مطرح کرد.

انکار به تنهایی : گفتن اینکه چیزی در واقعیت وجود ندارد، حتی با وجود شواهد قاطع واقعیت را انکار میکند.

انکار از طریق خیال پردازی : توجه به خیال بجای توجه به واقعیت 

انکار با کلمات : توجه به کلمات کاذب بجای واقعیت، در درمان این انکار خاطر نشان کنید که او به گفته های فرد مقابلش توجه میکند و نه اعمالش 

انکار در عمل : رفتار کردن بصورتی که انگار فلان چیز در واقعیت وجود ندارد.

برخی  دفاعها که واقعیت را انکار می‌کنند :

* اعراض توجه : بیمار برای فرار از درد و اضطراب نه محرک را میبیند نه احساسش را، چون به آنها نگاه نمیکند.

* توهم منفی :  آنچه را نیست میبیند تا از واقعیت اجتناب کند.

* نادیده گرفتن  : شکل خفیف تری از انکار است چون واقعیت را میتوان دوباره به توجه بازگرداند.

* نفی : بیمار احساسش را درک می‌کند ولی معنای آن را نفی میکند.

* کوچک شماری  : بیمار محرک را ادراک میکند ولی واکنش هیجانیش به آن را تخفیف میدهد.

* اغراق بیش از حد : نه تنها واقعیت را انکار میکند بلکه دذ نشان دادن احساس متضاد آن هم اغراق میکند.

* Eversal معکوس کردن : بیمار تجربه خشمش را به ضد آن تبدیل میکند.

* Ridicule بی اهمیت  شماری   : محرک را ادراک میکند اما اهمیتش را و واقعیت هر پاسخ احساسی را انکار میکند.

*خیال پردازی :  بیمار ادراکش از واقعیت را میپذیرد اما آن را به خیالی با تهدید کمتر تغییر میدهد.خیالش در واقعیت بر ادراکش در واقعیت ارجح است.

بصورت کلی در انکار واقعیت ، تهدیدی به شمار نمی آید چون او آن را ادراک نمیکند.

۳-جا به جایی displacement 

جابجایی شامل ابراز احساس به کسی یا چیزی  

است ،غیر از فردی که احساس به او مربوط میشود.

مثل فردی که از رییسش خشمگین شده و روی میز کارش میکوبد یعنی خشم خود را روی میز جابجا میکند.

۴-همانند سازی با مهاجم identification with aggressor 

ممکن است بیمار برای اجتناب از احساس عصبانیت نسبت به فردی که به بیمار صدمه زده است،با او همانند سازی کند.مثلا نقطه نظرات شخص دیگر را بپذیرد و با انتقاداتش موافقت کند. باید به او کمک کرد تا خودش را از مهاجم افتراق دهد.

۵-همانند سازی با ابژه خشم شخص identification with the object of one's rage

گاهی بیماران با همانند سازی با فردی که از او خشمگین هستند،خشمشان را دفع میکنند.یک لحظه عصبانیت را نسبت به یک نفر تجربه میکنند و لحظه بعد میگویند اما من هم همین کار را میکنم،آنگاه آنها دیگر از خشمشان آگاه نیستند.

۶-واپس رانی فوری instant repression 

دفاعها میتوانند بلافاصله آگاهی از یک محرک یا احساس ناشی از آن را واپس رانی کنند. بدون آگاه شدن از احساس ،بیمار نمی تواند احساسش را از اضطراب افتراق دهد. دفاع هایی  را که باعث واپس رانی فوری میشوند خطاب قرار دهید در غیر اینصورت هربار که از خشم میپرسید بیمار از واپس رانی فوری استفاده خواهد کرد و از نشانه های افسردگی و یا شکایات بدنی رنج خواهد برد.

واپس رانی فوری محرک :مثلا میپرسید چه اتفاقی افتاد که موجب این احساسات شد و بیمار جواب میدهد : هیچ اتفاقی نیفتاد یا نظری ندارم یا رفتیم رستوران ولی فکر نکنم چیزی که اذیتم میکنه این باشه.

واپس رانی فوری احساس:  مثلا می پرسید : برای اینکه اون روز که باهاتون به هم زد الان چه احساسی دارید؟او جواب میدهد :  هیچ احساسی ندارم،یادم نمیاد چه احساسی اون موقع داشتم ،ذهنم خالیه،هیچ حالتی بهم دست نمیده و یا از طریق بیحرکتی نظیر بالا بردن دستها به علامت ناکامی و یا ناگهان افتادن دستها روی پاها  فورا تکانه را واپس رانی میکند.

هریک از این دفاع ها نمیگذارند که بیمار محرک یا احساس یا نحوه تجربه احساسش را ببیند و نمیتواند مثل تعارض یا علیت را بفهمد..باید او را کمک کرد این عوامل را درک کند.

تشخیص واپس رانی فوری میتواند مشکل باشد وقتی بیمار میگوید:هیچی احساس نمیکنم.تحقیقات نشان میدهد که همه زمان احساس میکنیم ولی دفاعها با دورکردن حواس ما،از احساساتمان،خودآگاهی ما را محدود میکنند.

۷-عقلانی سازی 

وقتی بیمار عقلانی سازی میکند از افکارش برای پوشاندن احساسش استفاده میکند.به او کمک کنید بجای فکر با احساساتش روبرو شود.

۸-جداسازی عاطفه 

 ممکن است بیمار بتواند بگوید چه احساسی دارد امت نتواند بگوید چطور این احساس را در بدنش تجربه میکند.

9-کوچک شماری minimization 

بعضی بیماران به احساس اعتراف میکنند اما تاثیر آن را کوچک میشمرند.یعمی اطلاع درستی از میزان اهمیت احساسشان ندارند.

10-دلیل تراشی 

هنگام دلیل تراشی بیمار بجای توصیف خود احساس دلایل  آنها را توصیف میکند.

بیماران از واژه چون برای دلیل تراشی استفاده میکنند کمکشان کنید بفهمند دلایل احساسات نیستند.

11-واکنش سازی reaction formation 

واکنش سازی عمل کردن مخالف چیزی است که شخص احساس بیمار را دعوت کنید تا با احساس دفع شده اش روبرو شود.

12-مهار Suppression 

مهار شامل اجتناب خودآگاه از احساس اس.به بیمار کمک کنید دفاع را ببیند و از آن دست بردارد.

خلاصه 

با تمرکز بر نحوه اجتناب بیمار از احساسات،روی دفاعهای واپس راننده کار کنید و با تمرکز بر نحوه اجتناب بیمار از نزدیک شدن به درمانگر ،روی دفاعهای تاکتیکی کار کنید.

 



فصل پنجم  : هم آفرینی کانون تاثیر گذار

 

تشخیص در روان درمانی معمولا، به پدیدار شناسی اطلاق میشود : سنجش نشانه های مستقیما قابل مشاهده هر بیمار.

تشخیص پدیدار شناختی به ما نشانه ها را میگوید ، اما نمیگوید چه چیزی باعثشان شده است.

چهار بیمار به چهار علت مختلف همگی تشخیص افسردگی میگیرند ولی درمانهای آنها متفاوت است.

روان سنجش پاسخهای بیمار را میسنجد، تا علت نشانه ها را کشف کند.برای دانستن نحوه تحلیل هر پاسخ بیمار باید اول مثلث تعارض را بفهمیم.

A-سنجش مثلث تعارض 

احساس و اضطراب و دفاع با هم مثلث تعارضی را تشکیل میدهند.هربار که بیمار مشکل یا نشانه‌ای دارد ما سعی میکنیم مثلث تعارضی که باعث آن شده است را پیدا کنیم.

بجای پاسخ با احساس بیمار معمولا با دفاع یا اضطراب پاسخ میدهد حالا درمانگر باید روان سنجش مسیر تخلیه اضطراب،دفاع و ظرفیت خود مشاهده بیمار را تعیین کند.تا بتواند نیاز بیمار را بسنجد و تاثیر گذار مداخله کند.

A-1-روان سنجش اضطراب 

هربار که بیمار به مداخله ای پاسخ میدهد به بدن بیمار نگاه کنید تا مسیرهای تخلیه اضطراب ناخودآگاه را بسنجید.

منظور از آستانه تحمل اضطراب زمانی است که اضطراب از عضلات مخطط به عضلات صاف  یا آشفتگی شناختی /ادراکی تغییر جهت دهد.

اضطراب علامت خوبی است و نشان می‌دهد بیمار دارد با احساساتی که قبلا از آنها اجتناب میکرده است روبرو میشود.

اضطراب فرد در درمان نه باید آنها در کم باشد که بیمار با احساساتش روبرو نمیشود و اگر بیش از حد باشد، نمیتواند آموخته های نو را تلفیق کند.

روی بالاترین میزان احساسی کار کنید که بیمار میتواند در محدوده تخلیه اضطراب درون عضلات مخطط تحمل کند.

A-2-روان سنجش دفاع

برای فهمیدن اینکه چه چیزی باعث نشانه ها و مشکلات مطروحهٔ بیمار شده است، باید دفاع هایی را که به کار می گیرد شناسایی کنیم. برای فهم ساختار منش بیمار، توان مشاهدهٔ دفاع ها و دست برداشتن از انها و، همچنین، برای فهم ظرفیت تحمل احساس، باید دفاع ها را بسنجیم 

ساختار منش

 انواع دفاع هایی که بیمار به کار میبرد با ساختار منش همبستگی دارد. بیماران دارای مقاومت متوسط از دفاع های واپسی راننده و تاکتیکی استفاده می کنند. بیماران بسیار مقاوم دفاع های تاکتیکی، واپسی راننده و منشی و، همچنین، مقاومت انتقال (رابطه ای بیمارگونه که به منظور دور نگه داشتن درمانگر اجرا می شود) استفاده می کنند. بیماران شکننده، افسرده و جسمانی کننده از دفاع های واپس راننده، منش و پس رفتی استفاده می کنند.

 فهرست زیر انواع دفاع هایی را که در هر گروه قرار میگیرد نشان میدهد. در ادامهٔ این کتاب، دلالت های روان سنجشی این دفاعها را در انتخاب درمان خواهید آموخت. 

 دفاع های تاکتیکی غیر کلامی: خنده، ادا درآوردن، آه کشیدن تحقیرآمیز، وضع قرار دادن بدن (مثل ضربدری قرار دادن پاها و دست ها)، پرهیز از تماسی چشمی و ژستها

 دفاع های تاکتیکی کلامی: ابهام، کلی گویی، کلمات پوششی، بحث و جدل، فراموش کردن، کوچک شماری، تعمق، کلام فرضیه ای، طفره روی، در هم و برهم گوییrambling ، دودلیindecision  و کلام پرشتابracing speech 

 دفاع های واپس راننده: جداسازی عاطفه، انکار، واپس رانی، نفی، عقلانی سازی، دلیل تراشی، کند شدن slowing down و واکنش سازی

دفاع های پس رفتی: درماندگی، انفعال، ساده به گریه افتادن، پیرویcompliance ، جسمانی سازیsomatization ، برگرداندن خشم به خود، افسردگی، فرافکنی، جداسازی، برونی سازی، تجزیه، توهم و هذیان

 دفاع های منش: نادیده گرفتن، غفلتneglect، فراموش کردن، خود را کنار گذاشتن (همانطور که بیمار در گذشته توسط سایرین کنار گذاشته شده است)

مقاومت انتقال : اجرای رابطهٔ گذشته ( برای مقاومت در برابر تجربهٔ احساسات نسبت به درمانگر )

B-توان مشاهدهٔ دفاعها و دست برداشتن از آنها

ہا کمک درمانگر، بیماران دارای مقاومت متوسط، معمولاً، می توانند، نسبتاً سریع، دفاع هایشان را ببینند و از آنہا دست بردارند. بیماران بسیار مقاوم دفاع هایشان را نمیبینند و به اشتباه می پندارند که دفاع هایشان شخص خودشان هستند. این بیماران، برای دیدن دفاع ها و دست برداشتن از آنها، جهت روبه رو شدن با احساساتشان، نیاز به کمک زیادی دارند. بیماران شکننده، افسرده و جسمانی کننده دفاع های منش و پس رفتی شان را نمیبینند. دفاع های پس رفتی به فقدان واقعیت سنجی می انجامند و برخی بیماران نمی توانند درمانگر را از فرافکنی افتراق دهند. لازم است که این بیماران از دفاع های پس رفتیشان دست بردارند تا، برای درمان، کانونی درون روانی ایجاد کنند. آنگاه، آنها خواهند دید که دفاعها مولد نشانه هایشان هستند، نه سایر افراد.

ظرفیت تحمل احساسات

 بیماران دارای مقاومت متوسط و شدید می توانند میزان بالای احساس را تحمل کنند، چون اضطرابشان در عضلات مخطط تخلیه می شود. بیماران شکننده، افسرده و جسمانی کننده فقط میتوانند میزان پایین احساس را تحمل کنند و، به سرعت، اضطرابشان به سمت عضلات صاف یا آشفتگی شناختی / ادراکی تغییر جهت می دهد. برخی هم فقط میتوانند میزان پایین احساس و تعارض را تحمل کنند و، بلافاصله، تلاش می کنند تا با دفاع های پس رفتی، نظیر فرافکنی و برونی سازی، از احساساتشان خلاص شوند.

روان سنجش ظرفیت خود مشاهده گری 

برای اینکه بیمار احساساتش را، عمیق، حس کند، باید قادر باشد آنها را مشاهده و در آنها دقت کند. برای تنظیم اضطراب، بیمار باید قادر باشد آن را مشاهده و در آن دقت کند. براک دیدن دفاع ها و رویگردان شدن از آنها، بیمار باید قادر باشد آنها را مشاهده کند و به آنها و رنج ناشی از آنها توجه نماید.برای خوب شدن بیمار باید قادر باشد . احساسات ، اضطراب و دفاع ها را، لحظه به لحظه ،مشاهده نماید و مورد توجه قرار دهد. 

 فهرست زیر شامل ظرفیت های خود مشاهده گری ای است که باید، بهترتیب زیر، در بیماران فعال کنیم:

 •توان مشاهدهٔ

 - احساسات 

- اضطراب ناخودآگاه در بدن 

- دفاعها 

- تفاوت من مشاهده گر با خود تجربه گر 

- تفاوت سایر افراد با فرافکنی ها

•توان دقت در 

- احساسات 

- اضطراب 

-دفاعها 

- روابط بین احساس، اضطراب و دفاع ها 

-رابطهٔ درمانی

 •توان افتراق دادن 

- محرکها از احساسات 

- احساسات از اضطراب 

- احساسات از دفاع ها 

•توان دیدن علیت 

- محرک احساس را برمی انگیزد، احساس اضطراب را بر می انگیزد و اضطراب دفاع ها را بر می انگیزد، که مولد مشکلات حاضر هستند. 

 •ناهمسازی 

- توان افتراق دادن خود از دفاع هایی که به کار میبرد 

- توان دیدن تاوان دفاع ها 

- توان تجربهٔ سوگ / احساس گناه به علت تاوان پرداخته شده برای دفاع ها 

C-سنجش پاسخ بیمار به مداخله 

پس از هر پاسخ بیمار، از خودتان بپرسید: "این احساس است، یا اضطراب، یا دفاع؟"اگر بیمار احساس را بیان کرد، آن را کنکاش کنید. اگر بیمار با اضطراب در عضلات صاف یا آشفتگی شناختی ) ادراکی پاسخ داد، آن را تنظیم کنید و، سپس، روی احساس تمرکز کنید. اگر بیمار با اضطراب در عضلات مخطط پاسخ داد، کنکاش احساس را ادامه دهید. اگر بیمار با دفاع پاسخ داد، به بیمار کمک کنید دفاع را ببیند و از آن دست بردارد و، سپس، احساس را فرابخوانید.اینها سه مداخلهٔ پایه هستند. حالا، اجازه دهید توالی سنجش و مداخله را، که مسیر کار ما را مشخص می کند، مرور کنیم.

 چرخهٔ روان سنجش برای مداخله 

درمانگر باید بداند که، در این لحظه، بیمار برای چه مشکلی به کمک نیاز دارد. برای فهم این موضوع درمانگر پاسخ بیمار به مداخله را میسنجد. پاسخ بیمار یکی از این موارد خواهد بود. احساس (که درمانگر کنکاش خواهد کرد)، اضطراب بیش از حد (که درمانگر تنظیم خواهد کرد، تا بتوانند احساسی بیمار را کنکاش کنند)، دفاع (که درمانگر به بیمار کمک خواهد کرد آن را ببیند و از آن دست بردارد، تا بتوانند احساس بیمار را کنکاش کنند). بنابراین، درمانگر پاسخ بیمار را میسنجد تا مداخله ای را شکل دهد.

۱-پاسخ بیمار به مداخله

۲- انجام روان سنجش توسط درمانگر، پاسخ بیمار کجای مثلث تعارض قرار دارد؟ آیا باید احساس را کنکاش کنید، اضطراب را تنظیم کنید، یا به دفاع رسیدگی کنید؟ چه مشکلی در خود مشاهده گری مانع می شود که بیمار احساسش راببیند، اضطراب را تنظیم کند یا از دفاعها دست بردارد؟

۳-پاسخ بیمار به مداخله

 ۴-مداخلهٔ درمانگر برای رسیدگی به مشکل تعیین شده توسط روان سنجش در همان لحظه.

۵-انجام روان سنجش توسط درمانگر 

این چرخهٔ مداخله، پاسخ، سنجش پاسخ و مداخله مسیر جلسه را تعیین می کند

D-کلیات انحراف مسیرهای نوعی typical detours 

حالا بعضی از شایع ترین پاسخ های بیماران، معانی روان سنجشی آنها و مداخلات لازم برای رسیدگی به آنها را مرور خواهیم کرد. هر بار، به بیمار کمک کنید اضطرابش را تنظیم کند و از دفاع هایش دست بردارد، تا بتواند با احساسات دفع شده اش روبه رو شود. 

بیمار می تواند هر سؤالی را با یک احساس یا با انحراف مسیر به سمت اضطراب یا دفاع پاسخ دهد. وقتی او به سوال درمانگر پاسخ میدهد یا احساسی رامطرح می کند، کنکاش را ادامه دهید.اگر انحراف مسیر داد آن را نیز کمک کنید ببیند تا به کانون درمانی تأثیرگذار برگردد.

الف-مداخلات مربوط به انحراف مسیر هنگام پرسیدن مشکلی که باید روی آن کار کنیم

برای هم آفرینی اتحاد درمانی، باید بدانیم که چه مشکلی در بیمار انگیزه ایجاد کرده است که درخواست درمان کند.همیشه با سؤال از بیمار در مورد مشکلی که برای آن از ما درخواست کمک کرده است شروع میکنیم چون بسیاری از بیماران ما در روابط قبلی خود صدمه خورده اند از وابسته شدن به ما میترسند ،بنابراین بجای روشن کردن مشکل با یک مثال ، ممکن است انحراف مسیر بدهند که در دو حالت اتفاق می افتد: مسیرهای انحرافی اضطراب ، مسیرهای انحرافی دفاع

احساسات اضطراب را بر می انگیزند اما فرافکنی آن را تداوم میبخشد.پس لازم است ۱-فرافکنی را غیر فعال کنید تا اضطراب فرافکنانه افت کند ۲-اضطراب را تنظیم کنید تا به عضلات مخطط برگردد۳-احساسات را در رابطه ای دیگر کنکاش کنید.

ب- مداخلات مربوط به انحراف مسیر هنگام فرا خواندن احساسات که در دو حالت اتفاق می افتد : مسیرهای انحرافی اضطراب ، مسیرهای انحرافی دفاع

ج-مداخلات مربوط به انحراف مسیر هنگام فراخواندن تجربه فیزیکی احساس که در دو حالت اتفاق می افتد مسیرهای انحرافی اضطراب ، مسیرهای انحرافی دفاع

 


1-مشکلی که مایلید برای اون بهتون کمک کنم چیه؟؟؟

منشمقاومت پایینمقاومت متوسطمقاومت شدیدطیف شکننده
پاسخواضحمبهممشکلی نیستآشفته
اضطرابعضلات مخططعضلات مخططعضلات مخطط

عضلات صاف و آشفتگی

شناختی/ادراکی

دفاعدفاع های اندک

دفاع های واپس راننده 

و تاکتیکی

دفاع های تاکتیکی

و واپس راننده و منش

و مقاومت انتقال 

دفاع های واپس راننده

که شکست میخورند و به دنبال

 آنها دفاع های منش و پس رفتی

2-میشه یه مثال خاص بزنید؟؟؟

منشمقاومت پایینمقاومت متوسطمقاومت شدیدطیف شکننده
پاسخمثال واضحمثال نسبتا واضحچیزی به نظرم نمیرسه

آشفته همراه با اضطراب

فشار کلام یا فرافکنی

 3-احساستون نسبت به اون فرد چیه؟؟؟

منشمقاومت پایینمقاومت متوسطمقاومت بالاطیف شکننده
پاسخعصبانیتمستاصلماحساسی ندارمسیل اضطراب و سپس فرافکنی و افسردگی


فصل ششم -پرسش گری : هم آفرینی اتحاد درمانی خود آگاه

همه درمانهای پویشی سعی دارند نشانه های روانشناختی ناشی از تعارض پویشی  بین احساسات،اضطراب و دفاعها ،درون فرد را ،شفا دهند.

درمانگر به بیمار کمک می کند در تکلیف درمانی شرکت کند : از دفاعهایش دست بردارد ،با ترسهایش روبرو شود و احساساتی را که از آنها اجتناب میکرده است تجربه کند.

 A-اجزای تشکیل دهنده اتحاد درمانی 

۱-اظهار مشکل هیجانی درونی 

۲-میل بیمار به انجام درمان :مثلا بخاطر تهدید کسی در جلسه درمان حاضر نشده است

۳-توافق بر سر تعارض درون روانی

اگر بتوانید به بیمار نشان دهید چطور دفاعهایش مولد رنج او هستند.او دست از آنها بر میدارد و در نکلیف درمانی شرکت می‌کند.

۴-توافق بر سر تکلیف درمانی 

بیمار باید دست از دفاعهایی که مولد مشکلات حاضر او هستند بردارد و از آنچه میترسیده روبرو شود و احساساتش را به عمیقترین شکل ممکن تجربه کند.

تکلیف درمانی کمک به بیمار برای فرار نکردن از احساساتی است که او را مضطرب میکند.بیمار باید با چیزی که میترسد روبرو شود تا برده اضطرابش نشود.

بیمار معمولا از مشکلات رابطه ای رنج میبرد، چون دفاعهایش مانع نزدیکی هیجانی میشوند.

B-موانع پیش روی تشکیل اتحاد درمانی خودآگاه 

B-1-مقاومت دربرابر اظهار مشکل هیجانی درونی 

مسیر تخلیه اضطراب و نوع دفاعها به ما میگویند که بیمار کجای طیف اختلالات روانی قرار دارد.

پاسخ بیمار به اولین پرسشها در جلسه درمان نوع مقاومت (ضعیف ،متوسط،قوی )و شکننده بودن یا نبودن بیمار را مشخص میسازد.

نکته برای بیماران شکننده 

دعوت از بیمار شکننده به توصیف مشکلاتش احساسات و اضطراب طاقت فرسا در او را برمی انگیزد.اضطراب او و محرک آن (خودافشایی) را شناسائی کنید .بپرسید که آیا میخواهد در مورد خودش صحبت کند.میل او را به جنبش درآورید تا در تکلیف درمانی شرکت کند.در غیر اینصورت بیمار شکننده میلش را به شما فرافکنی میکند و میل شما به روان درمانی را تجربه میکند.در اینصورت انگار شما دارید او را اذیت میکنید لذا به سمت لجبازی و مخالفت میرود.

هرزمان که بیمار هنگام ابراز میلش به درمان،اضطراب را تجربه به او کمک کنید این توالی را ببیند .لحظه به لحظه به اضطراب او و محرکهایش توجه کنید و به او کمک کنید که مشکل درونی و میلش به درمان را ببیند تا جاییکه آنها دیگر اضطراب بر نیانگیزند.

از دنیای درونی به شدت مضطرب سوال نکنید،تا زمانی که به یک مشکل درونی و اشتیاقش به کنکاش آن همراه با شما اقرار کند.درصورتیکه بیمار مشکلش و میل به کمک گرفتن از شما را عنوان نکرده باشد،اجازه او را برای انجام درمان ندارید و اگر بدون میل بیمار پیش بروید ،یک بیمار  مقاوم خلق کرده اید.

نکته برای بیماران بسیار مقاوم 

بدون یک مشکل درونی اقرار شده اجازه ندارید چیزی را کنکاش کنید.خودتان را به بازتاب دادن تناقضات موجود در گفته های بیمار یا تناقضات بین آنچه میگوید و آنچه انجام می دهد محدود کنید.هرگونه تغییر جهتِ سالمِ بیمار را تقویت کنید.سطح مقاومت بیمار را بازتاب دهید و با دفاعهایی که بیمار نمیبیند چالش نکنید.

B-2-مانع در برابر اظهار مشکل هیجانی درونی: برونی سازی

گاهی بیماران اعتقاد دارند که سایر افراد ،نه دفاعهای خودشان ،باعث رنج آنها میشود.این کانون بیرونی مانع ایجاد کانون درونی در درمان میشود.مثلا بیمار میگوید من مشکلی ندارم ،مشکل زنمه...میبایست به آنها کمک کرد تا کانون درونی ایجاد کنند.

B-3-مانع در برابر اظهار مشکل هیجانی درونی (ابهام)

تا زمانیکه مشکل یا مثال مبهم است آن را کنکاش نکنید زیرا نمیتوانید مثلث تعارض را تشخیص دهید.

B-4-مانع در برابر اظهار مشکل هیجانی درونی: فرافکنی 

بیمار به شدت مقاوم اغلب برای اجتناب از اظهار مشکل و مانع تراشی در برابر بررسی آن،از فرافکنی استفاده میکند.

B-5-غیر مشکلهای شایع

اگر درمانگر غیر مشکل را تشخیص ندهد و در آن کنکاش کند ،صرفا به بن بست خواهد رسید.

-مشکل غیر روانشناختی

بیماران میتوانند با افشای چیزی که برای بیمار مشکل محسوب نمیشود و یا مشکلی که خارج از تخصص درمانگر است ،از افشای مشکل هیجانی درونی اجتناب کنند.

-افرادی که با مشکل نداشتن در پی جلب رضایت درمانگرانند.

B-6-مقاومت در برابر ابراز تمایل به کار روی مشکل 

پرسش از بیمار برای ابراز تمایل به شرکت در درمان صمیمیت هیجانی بیشتری را فرا میخواند.

بعضی محققان علوم اعصاب مطرح کرده اند که تجربه ما از اراده خیالی و موهوم است چون فعال سازی نرونی قبل از آگاهی صورت میگیرد.البته این پندارهای غلط نباید باعث شود مفهوم اراده آزاد را کنار بگذاریم.اراده هم مثل اکثر جنبه های زندگی ما هم ابعاد خودآگاه دارد و هم ابعاد ناخوداگاه.اگر فرایند ناخودآگاه در مغزم را بخشی از خودم در نظر بگیرم ،باز این خودم هستم که تصمیم تصمیمات ارادی من توسط عاملی خارجی بر من تحمیل نمیشود.

تصمیم به بذل توجه پدیدار اصلی اراده است.

انتخاب بذل توجه به احساسات ،مغز را مجددا سیم بندی میکند و تغییر میدهد.

روی اراده بیمار تمرکز کنید ،تا از نظر هیجانی متعهد به شرکت در درمان شود.سپس میتوانید با همکاری یکدیگر تعارضش را برطرف سازید.

اغلب بیماران شکننده ،وقتی مشکلی را افشا میکنند مضطرب شده و آشفتگی شناختی ادراکی پیدا میکنند.آنها ممکن است فراموش کنند که با اراده خودشان در درمان به درون خود نگاه کرده اند لذا آن را به درمانگر فرافکنی کرده و از درمانگر میترسند.

B-7-مقاومت در برابر یک مثال خاص از یک مشکل هیجانی درونی 

وقتی بیمار اراده اش به کنکاش مشکل هیجانی درونی را اظهار کرد بپرسید :"میشه از مواردی که افسردگی براتون مشکل درست میکنه یک مثال خاص بزنید"

اغلب بیماران برای اجتماب از ارائه مثال خاص دفاع میکنند .نوع دفاعها و مسیر تخلیه اضطراب ساختار منش بیمار را مشخص میکند.

بیمار کم مقاومت معمولا بدون استفاده از دفاع مثالی را ارائه میدهد.

بیمار دارای مقاومت متوسط از دفاع های واپس راننده و تاکتیکی استفاده میکند البته وقتی به دفاعها اشاره کنید ،بیمار به سادگی یک مشکل را ارائه میدهد.

به بیمار به شدت مقاومی که با دفاع پاسخ میدهد باید کمک کرد تا دفاع و تاوان آن را دیده و از دفاع دست برداردو یک مثال خاص را ارائه دهد.به یاد داشته باشبد بدون مثال خاص از مشکل ،نمی توانیم مثلث تعارض را کنکاش کنیم و بر سر مشکل به توافق برسیم.

بیمار شکننده از دفاع های واپس راننده استفاده میکند ،تاوقتی که اضطرابش از حد آستانه تحمل اضطراب بگذرد ،در این زمان بیمار دچار آشفتگی شناختی ادراکی میشود .درمانگر ،اول باید اول اضطراب را تنظیم نماید سپس درخواست مثال نماید.

B-8-مقاومت دربرابر اظهار هدف مثبت 

اگر ندانی که میخواهی کجا بروی ،احتمالا از یک جای دیگر سر در می آوری.متشابها در درمان لازم است که اهداف مثبتی که بیمار میخواهد از راه درمان بدست بیاورد بدانیم .بنابراین قبل از کنکاش احساسات و تعارضات با ببمار باید بر سر اهداف مثبت به توافق برسید.علل اشکال در اظهار هدف مثبت به قرار زیرند : 

الف-مقاومت انتقال 

مقاومت در اظهار هدف مثبت میتواند جزیی از مقاومت انتقال بیمار با ارائه ندادن هدف مثبت ،شاید دارد از درمانگر میخواهد که او اهداف مثبت را معرفی کند.سپس بیمار در با اکراه قبول کرده یا در بدترین شرایط با درمانگر مخالفت میکند.

ب-ناتوانی در دیدن علیت 

وقتی بیماران نبینند که چطور دفاعهایشان مولد مشکلات مطروحه شان هستند،فکر میکنند دیگران من جمله همسر یا سایر افراد یا زندگی یا سرنوشت ،این کار را میکنند.آنها چون رنجشان را به عوامل بیرونی نسبت می دهند ،احساس ناامیدی میکنند.اگر علیت را نبینند با ناامیدیشان ،مثل دفاع رویارویی نمیکنند.باید کمکشان کنید که دفاعها را دیده و منبع کنترل را درونی کرده تا دوباره احساس امید کنند.

ج-افسردگی

بیمار افسرده اغلب با اهداف منفی در درمان حاضر میشود.لذا باید تا بیمار اهداف مثبت را به جنبش در نیاورده است پیش نرفت.

وقتی از بیمار اهداف مثبت را میپرسید به یکی از سه حالت زیر پاسخ میدهد : 

۱-بیمار یک هدف مثبت را ارائه میدهد و در این حالت وقتی اراده و هدف بیمار به جنبش در آمدند یک مثال خاص را کنکاش کنید.

۲-بیمار بلافاصله در اضطراب و نشانه ها غرق میشود .اضطراب را تنظیم و به بیمار کمک کنید علیت را ببیند یعنی متوجه شود که اظهار هدف مثبت یا اراده اش اضطراب را بر می انگیزند.خیلی از بیماران شکننده در کودکی ،بخاطر بیان خواسته هایشان تنبیه شده اند ،لذا ابراز اراده و اهدافشان اضطراب ناخودآگاه را برمی انگیزد.

۳-بیمار از دفاع استفاده میکند. 

B-9-توافق بر سر مثلث تعارض 

این توافق برای رسیدن توافق بر سر تکلیف درمانی ضروری است.

B-10-توافق بر سر تکلیف درمانی

میبینیم که وقتی از دفاع ها استفاده میکنیم مشکلات ایجاد میشود . 

تکلیف درمانی :به بیمار کمک میکنیم از دفاع دست  برداشته و با احساسات روبرو بشود و بجای نشانه های مشکل ،ظرفیت انطباقی داشته باشد.این تکلیف برای رسیدن به هدف درمانی انجام میشود.

هدف درمانی : به بیمار کمک کنید تا کانالیزه کردن انطباقی احساساتی را که مولد عملکرد سالم هستند را جایگزین دفاعهایی کند که باعث نشانه ها میشوند.

ما به دلایل متعدد در ابتدا شرح حال مبسوطی نمیگیریم ،اول از همه اینکه حق نداریم قبل از اینکه بیمار خواسته خود را مبنی بر حل مشکلش در درمان مطرح کند ،از او شرح حال بگیریم.دوم اینکه شرح حال گرفتن از بیمار ،قبل از اینکه بدانیم اضطراب در کجا تخلیه میگردد ،ایمن نیست.مثلا هنگام توصیف ضربه های روانی گذشته ،اضطراب میتواند بصورت آشفتگی شناختی ادراکی تخلیه شده و در نتیجه بجای یادآوری سابقه اش ،آن را در درمان دوباره زنده کند و ضربه روانی تکرار شود .

از بیماران به شدت مقاوم هم شرح حال نمیگیریم ،چون ارائه شرح حال با حالت دفاعی و منفصل ،التیام بخش یا انسجام دهنده نیست.در عوض روی دفاعها کار میکنیم .

ما شرح حال را نه فقط برای کسب اطلاعات لازم بلکه برای ایجاد رابطه ای التیام بخش نیز بکار میگیریم.

جمع آوری اطلاعات بدون تنظیم اضطرب بیمار شکننده ،مضر خواهد بود نه التیام بخش.

وقتی بیمار از دفاعهایش دست بردارد،تاریخچه خودبخود،معلوم خواهد شد و نفوذ به احساسات ناخوداگاه را تجربه خواهد نمود.به این ترتیب،ارتباطات بین گذشته و حال را بصورتی نو ، تجربه خواهد کرد.

C-اتحاد درمانی خودآگاه

برقراری اتحاد درمانی خودآگاه احساسات و اضطراب بیمار را بر می انگیزد چون از بیمار دعوت میکند زندگی درونی اش را فاش سازد.در این دعوت به رابطه هیجانی صمیمی بیمار ممکن است به دفاع روی آورد.

میتوان اتحاد درمانی ناخودآگاه را میل ذاتی بیمار به یکی شدن با حقیقت وجودی اش دانست.

"بیون" معرفت گرایی (عشق ما به حقیقت) را غریزه حقیقت می نامد.او مطرح میکند که ما با یکی شدن با حقیقت هیجانی در هر لحظه،غریزه ای ذاتی برای تغییر شکل داریم.ما به بیمار کمک میکنیم با حقیقت روبرو شود ،تا زندگی اش را در مسیر حقیقت هدایت کند ،نه اینکه در خویشتن کاذب خویش زندانی بماند.ما با تمرکز روی احساسات بیمار ،با اشتیاق ناخودآگاهش به یکی شدن با حقیقت همگام میشویم.در کار ما هم درمانگر و هم بیمار مشتاقند با حقیقت هیجانی یکی شوند .

خلاصه : 

برای ایجاد اتحاد درمانی ،درمانگر و بیمار باید اجزای زیر را به ترتیب کنکاش کنند : 

۱-مشکل هیجانی که بیمار دارد.(کانون درون روانی)

۲-اراده بیمار به درخواست درمان برای مشکلش

۳-یک مثال خاص از مشکل 

۴-هدف مثبتی که درمان برای رسیدن به آن طراحی شده است

ضمنا بر روی تعارضات و تکلیف درمانی باید با بیمار به توافق رسید.

روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید

برچسب : آفرینی,تغییرفصلتا, نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:04