روان درمانی تحلیلی-دبورا ل. کابانیس (فصل19تا24)

ساخت وبلاگ

بخش پنجم : اجرای روان درمانی تحلیلی : تکنیک 

 

فصل ۱۹ : عاطفه 

 

حل مشکلاتی که در تجربه و تشخیص احساسات و ارتباط آنها با تجربه برای بیماران وجود دارد به بیماران برای درک بهتر احساساتشان کمک میکند.به عنوان درمانگر توانایی شما در تحمل شدت عاطفه بیمار ، آرام ماندن و کمک به آنها در به کلمه در آوردن احساسات، شیوه ای سالم برای مدیریت عواطف در اختیار ایشان میگذارد.

 

تکنیک

در شروع درمان با عاطفه غالب میتوانید سوالهای زیر را برای تشخیص عاطفه غالب بیمار از خود بپرسید : 

-اکنون بیمار چه احساسی دارد ؟

-فقدان احساسات حتی با وجود رخ دادن یک واقعه مهم نشانه یک دفاع سرسخت است که باید بررسی شود؟ 

-آیا عواطف بیمار با آنچه میگوید همخوانی دارد؟

-آیا رفتار بیمار در یک جلسه یا بیرون از جلسه درمان نشان دهنده یک عاطفه خاص است؟

-کیفیت و میزان عاطفه چطور است؟

-چگونه بیمار عاطفه خود را مدیریت میکند؟مکانیسم های دفاعیش چه هست؟

برای شروع درمان با عاطفه ، گاهی اوقات بهترین انتخاب، اضطراری ترین عاطفه برای بیمار است.اما گاهی اوقات ، بهترین انتخاب ، انتخاب احساس عمیقتر و پنهان است.

مداخلات حمایت کننده با یکی از اهداف زیر انتخاب میشود : 

 

کم کردن عواطف غیر قابل تحمل یا بهبود توانایی بیمار در توانایی تنظیم و مدیریت عواطف.

مداخلات آشکار کننده با یکی از اهداف زیر استفاده میشود : 

کمک به بیماران برای آگاه شدن از عواطف ناخودآگاه یا استفاده از عواطف برای فهمیدن دیگر مطالب ناخودآگاه 

مواجه سازی

اولین قدم در اجرای یک مداخله تعبیری ، مواجه سازی است که توجه بیمار را به عاطفه اش جلب میکند.مواجه سازی با عاطفه غالب به این منظور است که : 

بیماران را روی احساساتشان متمرکز کنیم یا بیماران را برانگیزیم تا در مورد عواطفشان صحبت کنند.

روشن سازی 

روشن سازی با پیوند دادن موارد مربوط به هم ، الگوهای رفتاری را بارزتر میکند.از روشن سازی برای حرکت بسوی تعبیر دادن و محکم کردن این باور که عناصر ناخودآگاه درکارند ، استفاده میشود.

تعبیر 

وقتی که فکر کردید که میدانید چرا بیمار از احساسات قوی اجتناب میکند، میتوانید دست به تعبیر بزنید.


 

فصل ۲۰ : تداعی آزاد و مقاومت

افکارمان بصورت تصادفی به هم مرتبط نیستند ، این اصل را جبرگرایی روانی مینامیم.اگر هر فکر به طریقی معنادار به فکر بعدی مرتبط باشد پس میتوان گفت ، چنانچه به دنبال کردن افکار ادامه دهیم در نهایت به ناخودآگاه میرسیم.بنابراین اگر به بیماران کمک کنیم آزادانه از فکری به فکر دیگر بروند ، احتمالا به قلمرو ناشناخته ای سفر میکنیم که بطور معناداری به تجربه خودآگاه متصل است.

این نوع از پرسه زدن کلامی را تداعی آزاد مینامیم .تداعی آزاد ، تلاشی از سوی بیمار است برای بیان بدون ویرایش هر آنچه به ذهنش میرسد.ما همواره برای محافظت از خودمان و افرادی که با آنها در ارتباط هستیم دست به ویرایش خودآگاهانه و ناخودآگاهانه میزنیم.

وقتی از بیماران میخواهیم دست به تداعی آزاد بزنند ، در واقع از آنان درخواست کاری کاملا سخت را داریم ، با این وجود از آنها درخواست میکنیم این کار را انجام دهند چون این کار بهترین راه موجود برای رسیدن به ناخودآگاه و پی بردن به چگونگی ارتباط افکار و احساسات است.

در شروع درمان فهماندن دو مورد زیر به بیماران لازم است : 

-اهمیت تداعی آزاد 

-چگونگی تلاش برای صحبت تا حد امکان آزادانه 

به استثنای برخی افراد با اختلال شخصیت شدید و یا سایکوز ، کمتر بیمارانی در چنین وضعیت شدید آسیب پذیری قرار میگیرند که دعوت به صحبت آزادانه موجب فروپاشی سریع ایشان شود.

وقفه در تداعی آزاد ، سرنخی از وجود مطالبی سخت برای به آگاهی آمدن است.

علاوه بر دنبال کردن تداعی های آزاد بیمار، راه مهم دیگر برای گوش دادن به مطالب ناخودآگاه ، مشاهده این موضوع است که بیماران چه وقت و چگونه قادر به تداعی آزاد نیستند.

وقتی ناراحتی فرد مانع تداعی آزادانه او میشود ما این پدیده را مقاومت میخوانیم.مقاومت هرکاری از سوی بیمار است که با روند درمان مقابله میکند. مقاومت میتواند خودآگاه یا ناخودآگاه و همچنین کلامی یا عملی ابراز شود.

مقاومت برای درمانگر مثل درد برای پزشک است که به او کمک میکند بفهمد کجای بیمار درد دارد و دارای مشکل است.

تکنیک

 

گوش دادن 

سکوت ، دودلی ، تغییر سریع موضوع و گم کردن زنجیره افکار سرنخ هایی از وقوع وقفه در زنجیره تداعی ها هستند.

علاوه بر عاطفه گوش دادن به تداعی ها و مقاومت و وقفه در تداعی ها در جلسه درمانی مهم است.

مقاومت را بشناسید ، به آن احترام بگذارید و در کنار آن باقی بمانید.هدف شما از بین بردن مقاومت نیست  بلکه استفاده از مقاومت به عنوان راهی برای فهمیدن بیمار است.

برخی از دلایل مقاومت 

-ترس : تغییر برای بیماران ترسناک است و تمایلی برای رها کردن سازگاریهای گذشته ندارند.

-از دست دادن : فرض کنید اگر فردی که در یک ازدواج ناموفق به سر میبرد با احساساتی که قبلا از آنها اجتناب میکرده روبرو شود تصمیم به جدایی و طلاق میگیرد  و مقاومت آنها راهی برای اجتناب از این نتیجه احتمالی است.

-احساس گناه : بیمارانی که از مشکلاتشان به عنوان کفاره ای برای گناهان خیالی شان استفاده میکنند در صورت رها کردن مقاومت مجبورند با احساس گناه دست به گریبان شوند.

-شرم : در کار درمانی وقتی بیماران با ترس ها و فانتزی های ناخودآگاهشان روبرو میشوند احساس حقارت و شرم میکنند .اجتناب از این احساسات  یک دلیل معمول دیگر برای مقاومت در برابر تغییر است.

-اشتباه درمانگر : مقاومت ها میتوانند واکنشی به اشتباه درمانگر باشند.

آماده بودن بیمار برای مشاهده مقاومتش را در نظر بگیرید.

مداخلات حمایت کننده زمانی بکار گرفته میشوند که ترجیح د۷یم ، حداقل در این زمان ، مقاومت را به کناری بگذاریم ، چون ممکن است نمایان شدن آن ، کارکرد بیمار را تضعیف کند .

مداخلات آشکار کننده را زمانی انتخاب میکنیم که هدف ما فهمیدن معنای یک مقاومت، روشن کردن عناصر ناخودآگاه در کار و در نهایت کاهش تاثیر مقاومت در ممانعت از پیشروی درمان باشد.

مواجه سازی و روشن سازی مقاومت به بیمار این امکان را می دهد که بسوی قلمرو عمیق تری برود تا عواطف و فانتزی هایی که او را متاثر میکردند آشکار کند.

بعد از مواجه سازی و روشن سازی وقتی فکر میکنیم برای یک مقاومت انگیزه ناخودآگاه پیدا کرده ایم میتوانیم دست به تعبیر بزنیم.


فصل ۲۱ : انتقال 

انتقال مجموعه احساساتی است که یک بیمار نسبت به درمانگرش احساسات انتقالی راهی برای شناخت روابط مهم در زندگی یک بیمار است.اگر بیمار به شیوه ای خاص به ما واکنش نشان دهد ، میتوانیم مطمئن باشیم که به همان شیوه به افراد دیگر زندگی اش واکنش نشان می دهد. خودآگاه کردن این واکنش ها و مرتبط کردن آنها به منبع درست برای بیماران این امکان را فراهم میکند که بتوانند در مورد نحوه واکنش و مرتبط کردن آنها به منبع درست برای بیماران این امکان را فراهم میکند که بتوانند در مورد نحوه واکنش به دیگر افراد در زندگی روزمره آزادانه تصمیم بگیرند.

واقعیت یا انتقال 

بیماران نسبت به ما احساساتی دارند که هم به خصوصیات واقعی ما و هم به خصوصیات دیگر افراد در زندگی شان مربوط است.

سه دسته بندی اصلی انتقال عبارتند از : 

 

۱-انتقال مربوط به عاطفه

اصلی ترین شیوه نامگذاری احساسات انتقالی ، بر اساس عاطفه همراه با آن است .احساسات خوب را انتقال مثبت و احساسات بد را انتقال منفی مینامیم.

انتقال مثبت احساساتی هستند که از پیش داشت همراه با مهربانی، اعتماد و احترام نسبت به درمانگر و دیگران ناشی میشود.برخی از این احساسات نظیر اعتماد و احترام ، اتحاد درمانی را تشکیل میدهند و لذا برای درمان ضروری بوده و نیازی به تعبیر ندارند.زیر گونه های انتقال مثبت عبارتند از : 

-آرمانی سازی درمانگر: یعنی درک درمانگر بصورتی باهوش تر ، مهربان تر و کامل تر از آن چیزی که واقعا هست.

-انتقال شهوانی : احساسات جنسی و عشقی بیمار نسبت به درمانگر 

-انتقال شهوانی سازی شده : نوع خاصی از احساسات جنسی به درمانگر که پرخاشگرانه و همچنین شهوانی هستند.اغلب انتقال شهوانی سازی شده سریعتر از انتقال شهوانی که عاشقانه تر است روی میدهد.تلاش برای اغوا کردن درمانگر که از چارچوب درمان تخطی کند یا بیان فانتزی های جنسی به منظور تحریک درمانگر ، مثالهایی از انتقال بیشتر پرخاشگرانه شهوانی سازی شده هستند.

انتقال منفی شامل احساساتی مانند خشم ، تنفر، خوارشماری غبطه و تحقیر نسبت به درمانگر است.تقریبا همیشه پرداختن به انتقال منفی مهم است.

۲-انتقال مربوط به روابط گذشته 

دیگر احساسات انتقالی ، یاد آور روابط زمان کودکی هستند که به انواع انتقال مادرانه ، پدرانه ، یا خواهر و برادرانه دسته بندی میشوند.در هر حال هنوز اصلی ترین انتقال مربوط به رابطه دو نفری در آغاز کودکی  را انتقال مادرانه مینامیم. 

انتقال مادرانه اغلب بیان کننده آرزوی مراقبت شدن و در بر گرفته شدن استو انتقال پدرانه اغلب مربوط به نقش های پدری مانند محافظت و انتقال خواهر و برادرانه مربوط به رقابت است.

مادر ادیپال بطور معمول از سوی یک کودک پسر غیر همجنس گرا ، از لحاظ جنسی خواستنی  و از سوی یک کودک دختر یک رقیب ترسناک تجربه میشود  و همین موضوع برای پدر ادیپال برعکس تجربه میشود.

۳-انتقال جابجا شده 

وقتی احساسات انتقالی شدید تر و ناگهانی تر از آن باشند که بتوانند خودآگاه شوند ، ممکن است بیمار آنها را طوری تجربه کند که انگار به شخص دیگری تعلق دارند و این انتقال را جابجا شده میخوانیم.

انتقال و مقاومت

 

بسیاری از بیماران در برابر اذعان به وجود احساسات انتقالی و برخی دیگر در برابر پذیرش این موضوع که احساساتشان ، احساسات انتقالی است ، مقاومت میکنند و ترجیح میدهند که احساساتشان را فقط واقعی ببینند.این وضعیت را مقاومت در برابر آگاهی از انتقال می نامیم.

انتقال همچنین دارای لایه های مختلف است ، بصورتی که یک احساس مانع آگاه شدن از احساس دیگر میشود.برای مثال احساسات عاشقانه نسبت به درمانگر، گاهی اوقات مانع آگاه شدن از احساساتی میشود که بیشتر منفی و رقابت جویانه هستند و بالعکس.

تکنیک 

گوش دادن به انتقال مانند بقیه شامل جستجوی آن بطور آگاهانه است.

گوش دادن به سخنان سردستی

اغلب مواقع ، انتقال در گفته های به ظاهر بدون منظور جای میگیرد مثل :مطب شما خیلی قشنگه و صمیمیه ، که باید در مواقع لازم به آنها رجوع شود.

متوجه آغاز و پایان جلسه باشید

اغلب مواقع سرنخ های انتقال را بیرون از ساختار رسمی جلسه پیدا کنید مثل رفتارهایی نظیر دیر آمدن یا وارسی کردن اشیا و یا شروع یک موضوع جدید هنگام پایان جلسه

 گوش دادن به اظهار نظرها در مورد افراد دیگر -انتقال جابجا شده 

الگوهای کلی بیمار در ارتباط با دیگران در ارتباط با درمانگر هم بروز پیدا میکند.

یکی از بهترین راه های فهمیدن احساسات بیمارتان نسبت به شما ، آگاه بودن از احساسات خودتان درباره آنها است.

اگر بیمار در مورد احساسات انتقالی جابجا شده صحبت میکند ، اغلب خوب است قبل از مواجه سازی با انتقال ، آنها را در وضعیت جابجا شده پیگردی کنیم.

در تعبیر انتقال ، مهم است که توجه کنیم آیا بیمار برای کار با (جنبه "انگار که") آمادگی دارد یا خیر؟ زیرا برخی بیماران ظرفیت کار با انتقال به این شیوه را ندارند و آن را واقعی فرض میکنند  و حاضر به ارتباط آن با افراد گذشته زندگی خود نیستند ، لذا باید منتظر زمان مناسب برای تعبیر بمانید.

باید دانست انتقال بیش از حد میتواند مانعی بر سر راه درمان شود و اتحاد درمانی را تهدید کند.برخی بیماران در مدیریت احساسات انتقالی شان مشکل دارند و درمانگر را تجسمی از افراد متخاصم یا بدرفتار گذشته شان میبینند.

مداخله 

مداخلات حمایت کننده

خیلی خوب است وقتی در حال استفاده شیوه حمایت کننده هستید روی انتقال تمرکز نکنید اما واقعیت این است که افراد با کارکرد تضعیف شده ایگو اغلب نسبت به افراد دیگر در برآشفته شدن بواسطه تجربه شدید انتقال آسیب پذیری بالایی دارند.برخی بیماران در فهمیدن ماهیت "انگار که" مشکل دارند .مثلا اگر از آنها بپرسید متوجه شدین که شما از من در مورد همون چیزهایی انتقاد میکنید که در مادرتون دوست نداشتین ، احتمال دارد پاسخ بدهد «از خوش شانسی منه که یه درمانگر مثل مادرم گیرم اومده»

با بیماران بیشتر آسیب پذیر ، کاهش انتقال منفی و ترمیم شکافها در رابطه درمانی برای حفاظت از درمان ، حیاتی و احتمالا مهمترین اولویت موجود در رابطه با انتقال است.

تکنیک های حمایت کننده ای وجود دارد که انتقالهای شدید یا خصمانه بیمار نسبت به درمانگر را حل میکند بدون اینکه لازم باشد او را متوجه کنید که این واکنش ها بر اساس احساساتی نسبت به افراد مهم دیگر از کودکی او هستند.

 

• نامگذاری عواطف 

•معتبر شناختن تجربیات آنها :مثل گفتن اینکه «حق دارین انتظار داشته باشین جلسه در راس ساعت خود شروع شود و ناراحتی شما قابل درک است »

•تعبیر رو به بالا : مرتبط کردن احساسات انتقالی شدید به وقایعی در زندگی فعلی و خارج از درمان به تعدیل آنها کمک میکند.

•تصحیح سو ادراکات به آرامی و واقعیت سنجی به همراه هم : مثلا میگویید : متاسفم که باعث شدم شما احساس کنید که به شما توهین کردم درحالیکه واقعا قصدم این نبود.

 

اگر همه تدابیر نقش بر آب شد ، زیر آتش حملات ، خونسرد باقی بمانید و عصبانی نشوید تا بیمار بفهمد که حتی اگر احساسات قوی و منفی نسبت به شما داشته باشند ، شما نیز مانند یک کودک بداخلاق نوپا به حمایت از ایشان ادامه میدهید.

مداخلات آشکار کننده 

وقتی میخواهیم توجه بیمار را به انتقال جلب کنیم مواجه سازی کرده و با روشن سازی به بیمار کمک میکنیم که احساسات انتقالیشان را باور کنند.

تعبیر 

دو نوع اصلی تعبیر انتقال وجود دارد .یکی از آنها درمانگر رفتار بیمار را به عنوان نتیجه احساسات انتقالی ناخودآگاه تعبیر میکند و در نوع دوم انتقال را به عنوان نتیجه یک تحریف مربوط به گذشته تعبیر میکند.مثال۱-شما دو جلسه آخر رو دیر رسیدین برای اینکه نگران عصبانیت من از خودتون بودید۲-شما فکر میکنید من از شما عصبانی هستم چون مادرتون همیشه وقتی برای خودتون تصمیم میگرفتین ناراحت میشد.


فصل ۲۲ : انتقال متقابل 

با اینکه روانکاوان قدیمی فکر میکردند درمانگران باید از هر احساسی نسبت به بیماران شان رها باشند ، اما اکنون میدانیم ، احساسات انتقال متقابلی میتواند به شیوه های مختلف در اجرای روان درمانی تحلیلی به ما کمک کند.

دو نوع احساس انتقال متقابل وجود دارد :

۱-در مورد بیمار : وقتی خانمی سه بار پشت سر هم فراموش میکند صورتحساب خود را پرداخت کند درمانگرش را عصبانی میکند.

۲-در مورد خود درمانگر : روان درمانگر احساس میکند نسبت به بیماران جوانش که مادر سخت گیر دارند ، حمایتگر است که این امر به تجربیات کودکی خود او با مادری تند خو مربوط است.

 

دلایل شناخت انتقال متقابل 

-اذعان و شناخت نسبت به بیماران عمل بر اساس آنها را کاهش میدهد.

-احساسات انتقال متقابل یکی از بهترین راه ها برای پی بردن به چگونگی و زمان مداخله است.

-احساسات انتقال متقابل به ما در تشخیص ، سنجش و درمان بیمارانمان کمک میکند مثلا داشتن احساسات قوی مثبت یا منفی به بیماران، مارا از وجود دفاع های مبتنی بر دو نیمه سازی اگاه میسازد

-انتقال متقابل باعث میشود در طول درمانهای مختلف خود را بهتر بشناسیم.

انتقال متقابل تنها زمانی مضر است که درمانگر به آن اذعان نداشته و به نوعی بر اساس آن عمل کند که چارچوب درمان را نقض کند.

انتقال متقابل همساز : همدلی یا همانند سازی با بیمار که امری معمول است

انتقال متقابل مکمل : همانند سازی درمانگر با افرادی که بیمار با آنها رابطه دارد.

تکنیک 

 

عوامل موثر بر شناخت احساس انتقال متقابل :

 

-فکر کردن در مورد اینکه به بیمار چه احساسی داریم 

-فکر کردن درباره رفتارمان با بیمار مثل خواب بیمار را دیدن یا مشغولیت بیش از حد ذهن با بیمار در خارج از جلسات ، اضطراب درباره ترک درمان از سوی بیمار 

-پیدا کردن تشابهات بین حسی که به بیمار داریم و اتفاقاتی که در دیگر روابط بیمار می افتد

مداخله 

بطور کلی ، انتقال متقابل را بطور مستقیم با بیمار در میان نمی گذاریم در عوض از آن استفاده احساسات شخصی ما مانند خشم ، کلافگی و محبت بهتر است برای تعمق خودمان و بحث با سوپروایزر بکارگرفته شود.با این حال گاهی اوقات به بیماران در مورد احساساتمان میگوییم ، مانند مثالهای زیر : 

-در پاسخ به یک موضوع مناسب اجتماعی مثل تبریک یا اظهار تاسف برای مرگ یک عزیز بیمار

-وقتی یک نظر محکم داریم مثل اینکه : من درباره افسردگیتون نگرانم و فکر میکنم حتما باید دارو درمانی را شروع کنید.

-کمک به روشن سازی یک عاطفه واپس رانده شده :مثلا به بیمار میگوید  «جالبه که من به نظر به دلیل امتحان وکلای دو هفته بعد ،  از شما مضطرب تر باشم.»

از بیماران بخواهید که تصور کنند شما چه احساسی دارید زیرا با تصور کردن تاثیرشان بر ما میتوانند متوجه چگونگی تاثیرگذاری رفتارشان بر افراد دیگر بشوند.

تجربه بیمار از انتقال متقابل را محترم بشمارید.گاهش بیمار احساس ما را نسبت به خودش بطور شهودی دریافت میکند مثلا میگوید «میدونم از دستم عصبانی هستین ، انکارش نکنید»


فصل ۲۳ : تعارض ناخودآگاه و دفاع 

میتوان اضطراب را معادل درون روانی گرمای حاصل از اصطکاک به حساب آورد.در پشت بسیاری از اضطرابها ، به نوعی از تعارضات درون روانی خواهید رسید.

تعارض درون روانی 

فانتزی ناخودآگاه، آرزو یا ترسی ناخودآگاه است که در ذهن فرد وجود دارد.برخی افراد فکر میکنند که فانتزی ها فقط خواسته های ما هستند ولی میتوان بیماران را متوجه این امر کرد فانتزی ها هم خواسته ها و هم ترس های ما هستند.مثلا «میخواهم که پدرم منو دوست داشته باشه » یا«میخوام ازم مراقبت بشه» یک فانتزی ناخودآگاه است.

وقتی دو فانتزی ناخودآگاه متضاد ، با هم برخورد میکنند ، تعارض درون روانی به وقوق می پیوندد. 

 مثلا دو فانتزی «وقتی ازم مراقبت میشه احساس دوست داشته شدن میکنم» و « وقتی ب کسی احتیاج ندارم احساس قدرت میکنم » کاملا با هم ناسازگارند و هرزمان هردوی انها در یک زمان فعال شوند شکل بوجود می آید.

عقده ها

گروهی از فانتزی های ناخودآگاه مرتبط به هم را عقده می نامیم.یکی از معروفترین عقده ها عقده ادیپ است.مثلا برای یک کودک دگر جنس گرا چیزی شبیه این است : 

«من عاشق پدرم هستم و همه اش رو برای خودم میخوام .پدرم مال مادرمه، آرزو میکردم از دست مامانم خلاص میشدم تا پدرم مال من میشد.»

تا زمانی که افراد به بزرگسالی میرسند فانتزی ها و عقده هایشان تقریبا تثبیت شده است و ممکن است عقده های جدیدی شکل داده و از قدیمی ها دست بکشند ، اما عقده های ناخودآگاه هسته ای نسبتا در طول زمان برای افراد ثابت می مانند .

در روان درمانی تحلیلی ما کار را از اضطراب به عقب به سوی دفاعها و سرانجام به تعارض ناخودآگاه و فانتزی ها پیش میبریم تا به بیماران کمک کنیم دریابند چه چیزی موجب مشکلات و علائم بیماری شده است.

تکنیک 

گوش دادن 

هنگام گوش دادن به عاطفه با خود فکر میکنیم این بیمار درست در این لحظه چه احساسی دارد.هنگام گوش دادن به فانتزی ناخودآگاه از خود میپرسیم این بیمار درست در این لحظه چه چیزی را میخواهد یا از چه چیزی میترسد؟

به داستان های نهفته بیماران یعنی داستان پشت داستانها گوش کنید افرادی که ایگوی ضعیفتری دارند داستانهای پنهاشان در سطح هست و کسانی که ایگوی قوی تری دارند داستان پنهانتر شده است.

به اضطراب ، عاطفه(هر تغییری در عاطفه سرنخی از اضطراب و تعارض است) ، ناهمخوانی ها(احساس با رفتار نمیخواند مثلا در جشن تولد گریه میکند) ، کنش پریشی (لغزشهای گفتاری ) و رویاها و دفاعها گوش کنید.

گفته شد که شنیدن مطالب ناخودآگاه به معنای آن نیست که میتوانید از آنها استفاده کنید  میتوانیم آنها را در خاطر نگه داریم  و تا آمدنشان به نزدیک سطح صبر کنیم.اگر آنها در عمق باشند مداخله ما نه تنها تماسی با آنها پیدا نخواهد کرد حتی بدتر مقاومت را افزایش خواهد داد و موجب میشود مطالب ناخودآگاه سخت تر از قبل در دسترس خودآگاه قرار گیرد.لذا میگذاریم عاطفه غالب ، ما را بسوی سطح راهنمایی کند زیرا میخواهیم به عنصر ناخودآگاهی که زیر سطح قرار دارد دست یابیم یعنی آن عنصری که میتوانیم به راحتی به خودآگاه بیاوریم.

مداخله

 

مداخلات مقدماتی همدلانه و با پرسشهای باز پاسخ و فراخوانی تداعی ها انجام میشود.

انتخاب تکنیک های حمایت کننده وقتی است که بخواهیم دفاعهای سازگارانه را تقویت و راه های جانشینی برای دفاعهای غیرسازگارانه پیشنهاد کنیم.وقتی کارکرد ایگو ضعیف است پیگردی فانتزی یا تعارض ناخودآگاه را تشویق نمیکنیم چون اضطراب را بالا برده و موجب سازمان پریشی وضعیت روانی بیمار میشود.

مداخله حمایت کننده در مورد دفاعها یک روند سه قسمتی دارد : 

 

۱-تشخیص دفاع

۲-مشخص کردن بهای دفاع و پیامدهای منفی آن 

۳-مشخص کردن راه های سازگارانه تر جانشین

وقتی از تکنیک های آشکار کننده استفاده میکنیم که میخواهیم فرد را از فانتزی ها و تعارضات ناخودآگاه و دفاعها مطلع کنیم.برای این کار باید به آهستگی وارد عمل شد.

ما دفاعها را برای از بین بردن آنها تعبیر نمیکنیم بلکه معتقدیم بیمار با بهای کمتری از دفاعهای موجود از خودش محافظت کند.


فصل ۲۴ : رویا

وقتی فروید ، رویاها را شاهراهی بسوی ناخودآگاه خواند، منظورش این بود که گوش دادن به رویاها راهی مستقیم به مطالب ناخودآگاه، ارائه میکند.فروید معتقد بود هدف همه رویاها حتی رویاهای اضطرابی تحقق بخشیدن به آرزوهای ناخودآگاه است.در مدل فرویدی ، آرزوی ناخودآگاه از موضوعی مربوط در زندگی اخیر فرد رویا بین ، بسوی خودآگاه سواری میگیرد . این واقعه اخیر که میتواند یک ادراک ، یک برداشت ، یک آرزو یا یک فکر باشد .باقیمانده روز نامیده میشود. باقیمانده روز که معمولا از ۲۴ الی۴۸ ساعت قبل از رویاست ، مثل یک آهن ربا عمل کرده و آرزوی ناخودآگاه را به رویا میکشاند.از آنجایی که مطالب ناخودآگاه یعنی محتوای پنهان رویا ، برای خودآگاه قابل قبول نیست ، به کمک ویژگی های ناخودآگاه مثل تراکم ، جابجایی و نمادسازی در رویا تغییر شکل می یابد.از این طریق داستانی قابل قبول برای خودآگاه تولید میشود و ما این داستان را محتوای آشکار رویا میخوانیم.فروید روند تغییر شکل محتوای پنهان رویا به محتوای آشکار را کار رویا نامید و به این ترتیب تعبیر رویا شامل فهمیدن کار رویا به منظور کار رو به عقب و بسوی مطالب ناخودآگاه است.

مثال : یک مرد ۳۶ ساله که به خودش اجازه نمیدهد بطور خودآگاهانه به خشم نسبت به پدرش اذعان کند ، فیلم سینمایی میبیند که در آن یک وکیل جوان و یکی از افراد مسن شرکت ، سر همدیگر داد و فریاد میکشند .آن شب او خواب میبیند با هنرپیشه مسن دعوا میکند.در درمان او میتواند رویا را به احساساتش نسبت به پدرش که تا پیش از این برای خودآگاه غیرقابل قبول بوده مرتبط کند.

امروزه بیشتر روان درمانگران تحلیلی دیگر نه معتقدند که همه رویاها تحقق آرزوها هستند و نه ابن که آرزوهای ناخودآگاه موجب رویاها میشوند.برخی از عصب زیست شناسان معتقدند که رویاها در خدمت یکپارچه کردن خاطرات هستند ، اما واقعیت این است که سبب شناسی رویاها ناشناخته باقی مانده است.با این حال به نظر میرسد رویاها از عناصری از قسمت عمیق تر و ناخودآگاه ذهن ما تشکیل شده اند و تجربه بالینی نشان داده است که با شناخت عناصر نمادین رویا میتوان پی به مطالب ناخودآگاه برد.

تکنیک

برای برداشت درست از یک رویا باید از لحظاتی قبل از گزارش رویا که باعث بخاطر آمدن رویا شده اند حرفهای بیمار را در نظر گفت تا موضوعاتی که بعد از تعریف رویا به عنوان تداعی هایی برای رویا در نظر گرفته میشوند ، حتی اگر گفته های بعدی بیمار نامربوط به نظر برسند.هنگامی میتوانیم بیشترین اطلاعات را در مورد رویا بدست آوریم که به همه مطالب پیرامون رویا هم گوش بدهیم.

به خلق و عاطفه ای که بیمار در رویای خود داشته است توجه کنید.

رویاها بر طبق اصل فرایند اولیه شکل گرفته اند.این سه عمل در رابطه با رویا عبارتند از : 

۱-تراکم : دو عنصر مرتبط در ناخودآگاه ترکیب میشوند تا یک عنصر منفرد رویا را تشکیل دهند.

خوابم راجب یه زن بود شبیه دوست دختر قبلیم بود ، اما یه جورایی هم شبیه یه عکسی از مادرم در زمان دانشکده اش بود.

ترکیب مادر و دوست دختر یک تراکم است که نشان میدهد این دو فرد در ذهن فرد رویابین به هم مرتبط هستند.

۲-جابجایی : یک عنصر در محتوای آشکار رویا نشان دهنده عنصر دیگری در محتوای پنهان رویاست.

یک مرد پنجاه ساله شب قبل از تست نمونه برداری خواب میبیند که « به تست پایان ترمش دیر رسبده است». در اینجا اضطراب یک تست در زمان حال به داستان یک تست در گذشته جابجا شده است.

۳-نمادسازی : یک عنصر در محتوای آشکار رویا بصورت نمادین عنصری در محتوای پنهان رویا ، مثل یک فرد ، آرزو ، فکر یا عقیده را نشان می دهد.

خانمی دو ماه قبل از خاتمه درمانش این رویا را گزارش کرد : « خواب دیدم در یک فرودگاه ، به تنهایی منتظر یک هواپیما هستم ...از اون سفر میترسیم»

در این رویا نماد سفر تنها ممکن ایت نماد احساسات او نسبت به آینده اش ، بدون حضور درمانگر باشد.

با اینکه هر رویا منحصربفرد است ، ولی از لحاظ انواع درون مایه های ناخودآگاه عناصر مشترکی وجود دارن  که عبارتند از: 

-درون مایه های انتقالی : در روان درمانی تحلیلی افکار و احساسات در مورد درمانگر ، مکررا در رویاهای بیماران ظاهر میشوند 

-فانتزی های ناخودآگاه :همه رویاهذ بوسیله آرزوهای ناخودآگاه تولید نشده اند ، اما رویاها مملو از فانتزی های ناخودآگاه هستند.فردی را تصور کنید که احساسات خصمانه اش نسبت به یک فرد عزیز را انکار میکند، اما خواب مرگ آن فرد را میبیند.ممکن است این رویا بازتاب یک ترس و یا همچنین بازتاب فانتزی های ناخودآگاه خصمانه باشد.

-بازنمایی ها از روابط : اغلب در رویاها افراد دیگر نیز حضور دارند که سرنخهای مهمی در مورد روابط بیمار با دیگران مهم یا دست کم ادراکات فرد از آن روابط را در بر البته احتمال وجود جابجایی را نیز در این رویاها باید در نظر گرفت مثلا یک رویا درباره «رییسم» معمولا فقط در مورد رییس نیست ، بلکه شاید در مورد روابط کودکی و احساساتی باشد که در بیمار تولید میکند.

-ادراک خویشتن : گاهی رویاها در مورد چگونگی تفکر بیمار در مورد خودش است البته فرد رویابین میتواند هم خودش در رویا باشد و یا به شکل دیگری در رویا ظاهر شود.مثل مرد ۳۵ ساله ای که آرزو داشت درمانگر پنجاه ساله اش پدرش باشد در تعریف رویای خود میگوید : من و شما(درمانگر) داریم یک خونه رو رنگ میکنیم و شما یک دستیار جوان دارید.درمانگر در تعبیر رویا فکر میکند شاید دستیار جوان یک جابجایی برای خود بیمار باشد.

مداخله 

در قدم اول آموزشهای لازم درباره برداشتهای درست از رویا به بیماران داده میشود .مثلا 

رویاها میتوانند به روشن شدن آنچه که خار از آگاهی در جریان است ، کمک کنند.

نیاز نیست معنای رویا را بدانید تا بتوانید روی آن کار کنید ، لذا صحبت کردن در مورد هر رویایی که بیمار دارد ، مفید است.

در تلاش برای فهمیدن یک رویا ، خود داستان رویا ، اغلب اهمیت کمتری از تداعی برای عناصر مختلف رویا دارد.مثلا اگر بیمار در رویایش یک قایق دیده است از او میخواهیم در مورد قایق تداعی آزاد کند و هرچه به ذهنش میرسد را بگوید.

 

بطور کلی ، بیماران دارای کارکرد تضعیف شده ایگو به گزارش رویا ترغیب نمیشوند زیرا آشکار کردن مطالب ناخودآگاه اضطرابشان را بالا میبرد.

 

بطور کلی تا قبل از روشن شدن تداعی های ناخودآگاه در مورد رویا توسط مواجه سازی و روشن سازی، برای اقدام به تعبیر رویا، اطلاعات کافی در اختیار نداریم.


برچسب‌ها: روان درمانی تحلیلی, روان درمانی پویشی روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید

برچسب : روان,درمانی,تحلیلیدبورا,کابانیس,فصلتا, نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 1:32