اخلاق و تکامل(دکتر مکری)

ساخت وبلاگ

آیا مشکلات اخلاقی هم نوعی اختلال روانپزشکی هستند؟

صداقت / دورویی

عدالت
حسودی
بخشندگی/ خسیسی
رازداری
قناعت
تنبلی
شجاعت
غرور
بهانه گیری
هوسبازی

آیا اخلاق جایگاهی در روانپزشکی دارد؟

بهترین پیش‌بینی کننده وجود اختلال شخصیت پایین بودن عامل self-directedness است.

اینی که بیشتر باعث میشه فرد مریض بشه اضطراب فرد نیست ، اینه که خویشتن داری نداره یا اراده نداره یعنی شعارهای مورد علاقه مذهب یا سنت.

Cooperativeness و self-directedness این دو عامل که به عنوان شاخص‌های منش اخلاقی هستند و بهترین پیش بینی کننده های اختلالات شخصیت کلاسترهای A و B وC هستند.


Value Laden mental disorder

اختلالات روانی که بار ارزشی دارند. مثل تنبلی ، مسوولیت ناپذیری

آدرین رین : تمامی رفتارهای مجرمانه، اختلالات روانی هستند.

آیا انسان سالم از نظر روانی اصولا اخلاقی هم هست؟

ما معمولا دو حالت برای افراد در نظر میگیریم :

حالت اول

۱-MAD
۲-Mentally ill
۳-بیمار
۴-روانپزشکی و روانشناسی

حالت دوم

۱-BAD
۲-Evil
۳-شرور
۴-دین، قانون، اخلاق

روانپزشکها با فلاسفه با حقوقدانها و علمای اخلاق چهار جلد کتاب نوشتند :

نوشته
Edited by :

WALTER SINNOTT-ARMSTRONG

Moral Psychology

Volume 1
The Evolution of Morality
Adaptation and Innateness

Volume 2
The Cognitive Science of Morality
Intuition and Diversity

Volume 3
The Neuroscience of Morality
Emition, Brain Disorders, and Development

Volume 4
Free Will and Moral Responsibility

روز به روز بر حجم mental disorders داره اضافه میشه و از حجم moral defects کم میشه.
جرم و رفتار غیر اخلاقی داره medicalize میشه.
لیست دی اس ام روز به روز داره بزرگتر میشه.
قبلا به طرف میگفتن مشکل اخلاقی داره الان میگن معتاد سکس هست.

سوال قشنگی مایک مارتین در کتابش به نام from morality to mental health مطرح میکنه.

آیا ما به شکلی گیج کننده در حال جایگزینی اخلاق با درمان هستیم؟یا مشغول تلفیق اخلاق با سلامت روان برای پیدا کردن رویکردی خلاقانه برای حل مشکلات دشوار می‌باشیم؟
الان ما برای اسکیزوفرنیا بار اخلاقی نمیزاریم قبلا میذاشتن.

Degenerates
اضمحلال، قهقرا

بندیکت آگوستین مورِل از پیشکسوتان مفهوم اسکیزوفرنی است ، در زمان خودش مطرح میکنه :

بیماریهای روان‌پزشکی دِژِنریشن هستند یعنی نوعی اضمحلال یا قهقرا هستند و ترسیمی که از چهره های بیماران روانپزشکی ترسیم میکرده مخلوطی بوده از بیماری های روانی و اضمحلال اخلاقی.
مثلا برای بیماران اسکیزوفرنی علاوه بر بیماری روانی مشکلات اخلاقی نیز قائل بودند .
برای بیماران روانپزشکی در اون زمان منشا ارگانیک قائل بودند .لومبروزو معتقد بود مجرمها بیماران روانپزشکی هستند ، هرکی جرم مرتکب میشه و بی بند و بار هست و یا الکلیک میشه یک جای مغزش ایراد داره مثلا اون میگفت خیلی از مجرمین و قاتلها vermis بزرگ دارند و اینو از روی جمجمه اینها درآورده بود و میگفت این ورمیس بزرگ در میمونها دیده میشه و اینها از نظر تکاملی در جد ما میمونها موندند یعنی محصول تکاملی اینها پیشرفت نکرده است.
Mentally illچیزی نیست جز تکامل معکوس.

یعنی هرچه مغز شما به سمت حیوانات میره شما شرورتر هستی و مغز شما بیماتر است.

لومبروزو معتقد بوده زنهای فاسد و شرور رو میشه از روی فرمهای باسن و زاویه باسن اونها پیدا کرد.

کم کم در اون زمان یعنی ۱۸۴۸ این ایده شکل میگیره که مشکلات اخلاقی و روانی از یک قماشند.

dissolution theory

هیولین جکسون معتقد بود بیماریهای روانی یک نوع دیزولوشن dissolution هستند، یک نوع حل شدن قوای پیشرفته مغزی و یک نوع تکامل معکوس.
مفهومی داشتند بنام Atavism ، یعنی بازگشت به اجداد یعنی افرادی که بدنشون موی بیشتری داره ، بچه هایی که بدنشون. پشمالو هست و معتقد بودنذ بیماری های روانی نوعی آتاویسم هست یعنی به اجداد چند میلیون سال قبلت بازگشتی.


تا نیمه قرن نوزدهم بیماری های روانی با مشکلات اخلاقی یکی بوده ، حتی کرپلین بزرگ راجع به خویشاوندان اسکیزوفرنی ها مینویسه : بی‌مسوولیت، لاابالی جنسی ،کثیف، شلخته

چطور شد این دو مفهوم بیماری روانی از مشکلات اخلاقی جدا شد؟ خیلی ها جواب میدهند سقوط امپراتوری رایش ، فروپاشی اروپای میانی ، شکل گیری تفکرات سوسیالیستی،( انسانها با هم برابرند، اگر کسی سارقه تقصیر جامعه است ، بیماری های روانی فقط توهم و هذیان و چند تای دیگه هست و مابقی مسائل اجتماعی است) ، بعد از فروپاشی نظام اقتدارگرای اروپا و اونطور که بعضی ها میگویند دلیلش اومدن کلوماپازین نبود و شاید این دارو دلیل ثانویه بوده است.
مفهوم دژنره با فروپاشی قدرتهای اروپایی و پایان جنگ جهانی دوم از بین رفت و مفاهیم نژادی، آتاویستی، داروینستی خیلی سریع کنار رفتند.

پرده دوم
خیلی از اختلالات روانپزشکی اختلالات بیولوژیکی هستند. پس باید یک دیسفانکشن در فعالیت طبیعی مغز باشند. اما سوال پیش آمد فعالیت طبیعی مغز چیست؟

بعد از جنگ جهانی دوم داروینیسم متحول شد.

متاسفانه درک دارووینیسم هنوز به خود داروین مونده و متحول نشده مثل اینکه بیولوژی سعی میکنه صفات آداپتیو رو در شما ایجاد کنه و اگر این صفات آداپتیو نبود بیماریست. مثلا نداشتن عفونت سلامت است . در حالیکه داروینیسم نمیگه صفات خوب میمانند و صفات بد میروند و یا نمیگه متناسب‌ها زنده میمانند ، این یک درک نادرست قرن نوزدهمی داروینیسم هست .

ارنست مایر ernst mayr یک متفکر بزرگ داروینیسم کتابی داره بنام what makes biology unique؟که در ۲۰۰۴ آن را نوشته است.
میگه در داروینیسم چیزی بنام fit و unfit نداریم ، چیزی بنام اینکه این صفات متعالی هستند و این صفات پایینند نداریم ، این یک تصور خیالی است.

فردی نام john burdon haldane میگه اینکه آدم جون خودشو فدا میکنه یک اقدام داروینیسم نیست.

آقای Richard Dawkins در کتابش که نوشته ۱۹۷۴ هست با نام the selfish gene میگه
اصلاً این نیست که موجودات برای بقای خودشان تلاش می کنند، این یک تصور غلط داروینیستی است، ما پدیده های خیلی پیچیده تری در داروینیسم داریم مثلا
social selection
یعنی موجود کاری میکنه که گروهش رشد کنه نه خودش یا
kin selection
یعنی خویشاوندانش رشد کنند نه خودش.
Reciprocal altruism
موجودات برای هم جانفشانی می کنند در صورتی که در داروینیسم کلاسیک نباید اینگونه باشد و هرکسی باید جان خودش را بپاید.
Selection by reputation

موجودات خیلی خرج ظاهر خودشون یا خوشنامی خودشون میکنند مثل برخی ماهیها

Costly signalin
بعضی موجودات خودشان یا دارایی هایشان را نابود می‌کنند تا نشون بدهند از جنس مرغوب هستند.

در حالیکه در داروینیسم کلاسیک میگه شما باید فقط مراقب جان خودت و بقای خویشاوندانت باشی.

داروینیست‌های مدرن برای تمام عوامل بالا ارزش بقا قائل هستند.
Suicide
تو برخی موجودات وقتی یکی خودشو فدا میکنه به نفع بقیه میشه.
Self-injury
در حیوانات هم دیده میشود نه فقط در ناپایدارها
Asexuality- homosexuality
دیدن اگر شما همجنس گرا باشی بقای ژنهای خواهر و برادرهات خیلی بهتر میشه که در حیوانات هم دیده شده ، یک حیوان همجنس گراست و منابعشو در اختیار برادر خواهرهاش قرار میدهد.
Infanticide
مادر بچشو میکشه که در دصد زیادی از حیوانات دیده میشه یعنی وقتی پنج تا بچه داره و دو تاش ضعیفه اونا رو از بین می‌بره تا منابع به اون سه تای دیگری برسه
Promiscuity- monogamy

Infantile colic
بچه در سه چهار ماهگی دل درد های شدید داره فاصله فرزند بعدی بیشتر میشه زیرا مادر اینقدر بیخوابی میکشه که چرخه قاعدگیش دیرتر راه میفته و دیرتر میخواد که دوباره بچه دار بشه ، به عبارت دیگر uneasy child برای اون بچه ارزش تکاملی داره. در حیوانات هم بچه مشکل ارزش تکاملی داره

روانشناسی تکاملی و روانپزشکی تکاملی نمیتونه به ما بگه کی سالمه و کی مریضه. یعنی از نظر تکاملی نمی‌توان گفت چه صفتی خوب است چه صفتی بد است.
به عبارت دیگر اگر این رفتار های بیولوژی ژنتیکی هستند به طریق اولی نمی توان گفت چه ژنی خوب است و چه ژنی بد است.
بیولوژیست های مدرن معتقدند که ما ژن خوب یا ژن بد نداریم. حتی بدترین صفت ها در جایی ارزش تکاملی دارند، صفاتی مثل خودکشی، پرخاشگری، سایکوز، همجنسگرایی.
این تصور قرن نوزدهمی که به ما می بیولوژی به ما میگه کی سالمه و کی مریضه یک تصور خیال گونه است.


بالاخره کسی که سارق هست از نظر تکاملی خوبه یا نیست؟تکامل کلاسیک نمی تونه به این سوال جواب بده.

با فروکش کردن مفهوم دژنره و مفاهیم داروینیسم کلاسیک یک اتفاقات دیگری افتاد که شاید بتوان اسمش را اعاده حیثیت از بیولوژی یا حیوانات دانست.

متفکرینی که در اجتماع بسیار تأثیرگذار بودند در سال ۱۹۹۶ frans de waal دارای کتابی بنام good natured )the origins if right and wrong in humans and other animals( است.
چیزی که ایشون در کتابهاش بخصوص کتاب the bonobo and the atheist مطرح میکنه این است که حیوانات برخلاف آنچه که شما تصور میکنید بسیار اخلاقیند. مثلا در این کتاب از موزو نام میبره میمونی بوده که دست نداشته و و می گفته امکان نداره این بدون زنده بمونه و متوجه میشه میمون های دیگه دارند بهش غذا میدهند. یا در جایی دیگه میگه میمون هایی که سنشون بالا رفته و نمیتونن از درخت بالا بروند این شامپانزه های جوان تر هلشان می دهند. یا صحنه رو نشون میده که یک بچه میمون در آب افتاده و میمون دیگر خودشو به آب میزنه تا بچه دیگری رو نجات بدهد،یعنی کمک به همنوع.
یا دیدن میمونی که مریض بوده و یا یک جایش زخم بوده ، میمون دیگر در باغ وحش ازین پوشال ها برداشته و آورده گذاشته زیر میمون مریض. به نوعی تیمار کردن از همدیگر.
یا حالت های غیرتی دارند و اگر شما بروید با یک بنوبوی ماده صحبت بکنی پسرش از دور شروع میکنه به سنگ پرت کردن و میگه حتی اگر سنگ نباشه مدفوعش رو پرت میکنه.

بنوبوها خیلی خشن نیستند ولی یک کار قشنگ می کنند. میگه اگه بنوبوی نری زنش رو کتک بزنه مردا و زنهای دیگه شب تو خواب اون بونوبو رو میکشند. یعنی انجمن حمایت از زن های آسیب دیده دارند.
فرانس د وال یک آتئیست هست.
کتاب دیگرش هست the age of empathy
یک ویدیویی در یوتوب هست که به دو تا میمونی که دارند کار میکنند به یکیشون مرتب خیار میده و به دیگری انگور میده ، بعد از یک مدت اونی که همش خیار میگرفته صداش در میاد که چه خبره چرا به اون همش انگور میدی و به من خیار و به نوعی میگه حس عدالت خواهی هم در اینها هست و این محصول بیولوژی است.
یا در مواردی میمون حق انتخاب داشته که کل غذا رو برداره یا غذاسو با میمون دیگری تقسیم کنه و مشاهده کرده اند که اکثر میمونها غذاشون رو share میکنند.
در این طرف طیف یعنی مذهبی ها کسانی مثل Edward osborne wilson و پسرش David sloan wikson کتابی دارند بنام Darwin's cathedral کلیسای داروین داره و میگه مفاهیم بنیادی مذهبی در تکامل بودند و معتقدند بیولوژی اصول اخلاقی moral origins داره.

در کتاب دیگری بنام Darwin's bridge نوشته joseph caroll و dan p. mcadams که یک شخصیت شناس بسیار روحانی و از اون مسیحیان بسیار متعصب هست معتقد است که داروینیسم چیزی جز اخلاق نمی آفریند.
هم آتئیست هایی مثل فرانس د وال و هم مومنین خیلی جدی میگویند میراث نهایی بیولوژی و تکامل اصل عدالت ، برابری و مساوات هست و اون جوری که شما فکر میکنید قانون جنگل بد هست ، نیست و اتفاقا قانون جنگل خیلی هم قانون انسانی هست.


۱-در جریان شناسی معاصر اتفاق مهمی که افتاده تحولات معاصر در نظریه تکامل است و در نهایت معتقد شده اند که ظاهراً بیولوژی و حیات اخلاقی است.
منظور اونها از اخلاقی fairness, justice و empathy است .نه موضوع مشروب خوردن.
یعنی بیخودی با همنوع خودت ستیز نداری یعنی اگر همنوعت کمکت کرد تو بهش نارو نمیزنی.

روانکاوها خیلی مقالات خوبی درباره نارسیسم و خودخواهی و سپاسگذاری و ناشکری دارند.


۲-دومین چیزی که طی ۲۰ سال اخیر به رشد مسأله اخلاق در روانپزشکی کمک کرده ، مساله empathy است.

موشها شکلات رو ول میکنند تا همنوع خودشون رو در قفس نجات بدهند. موشهایی که مادراشون بیشتر لیسشون زدن و در شرایط خوبی رشد کرده بیشتر همدلی میکنه و موشی که تحت فشار و استرس و شوک بزرگ شده همدلی کمتری داره.
حتی وقتی غذاشو میذارن جلوش چون موش دیگری در عذابه غذاشو نمیخوره.
این مطالعات اینقدر پیشرفته بوده که متوجه شدند وقتی فقدان همدلی داری یعنی اختلال روانی داری.


۳-قسمت سوم آسیب شناسی سایکوپاتی بود.

مقاله لیکن نشون داد:

_ اضطراب سایکوپاتها اونجوری که در آدمهای عادی است الکتروگالوانیک نمیشه. یعنی عدم تغییرات هدایت الکتریکی پوستی به محرکهای اضطراب آور و استرس زا

_عدم پردازش خشم و اضطراب و دیسترس در چهره افراد

_ضعف در ادراک چندش در چهره ها

_اشکال در ERP

_اشکالات ارگانیک در سایکوپاتها
_Amygdala
_Acc
_posterior cingulate cortex
_parahippocampal gyrus
_suoeriol temporal gyrus

گفتند مجرمها دچار سندرم پارالیمبیک هستند. paralimbic syndrome

آدرین رِین خیلی طرفدار نظریه بالاست.
در کتاب the moral molecule نوشته paul j. zak به تاثیر آکسی توسین اشاره میکنه و میگه که وقتی اکسس توسین ترشح میشه انسانها اخلاقی تر میشن. حس مساوات و برابری و همدلیشون افزایش پیدا میکنه. پس به نظر میاد رفتارهای مساوات طلبانه و رفتارهای سایکوپاتیک ریشه های ارگانیک دارند.


۴_توجه مجدد به مساله اراده و خویشتن داری

Effortful control
Self-control
Executive control کنترل اجرایی
Perseveranceاستقامت ، اصرار، پشتکار
Persistenceپافشاری،مقاومت،سماجت
Conscientiousnessبا وجدانی
Gritثبات
Constraintمحدودیت،قید،اجبار

Attention
Strivingمجاهد
Deliberate practice
Ego power
Self-directedness
Mindfulness
Impulse control کنترل تکانه
Delay of gratification تاخیر در لذت : اساس ادیان است ، یعنی لذت آنی الان رو رها کن و به لذت دراز مدت توجه کن.

عوامل بالا بهترین پیش بینی کننده های خوشبختی، سلامت روانی و فیزیکی یعنی عوامل زیر هستند :

Higher achievementموفقیت
Happiness
Creativity
Mental health
Physical health
Economic prosperity،موفقیت اقتصادی
Life expectancyامید زندگی

و با عوامل زیر هم در ارتباط عکس هستند :

Depression
Substance abuse تجاوز جسمی
High risk behavior
Impulsive behavior

لذا میبینید که اخلاق داره دوباره به روانپزشکی برمیگرده.


جمع بندی

 

۱-روانپزشکی و روانشناسی مجدداً به بررسی رفتار اخلاقی بازگشته اند.

۲-میل به این است که سلامت روان بدون مقوله سلامت اخلاقی ممکن نیست.

و افرادی مثل آدرین رِین معتقد هستند که ما در آینده در روانپزشکی مدرن چیزی بنام مجرم یا فاسد یا بی بند و بار نداریم و اینها همه شاخه هایی از اختلال خواهند شد 


 

۱_آیا این روند متکی بر یافته های متقن است؟


معرفی کتاب
BRAINWASHED
the seductive appeal of mindless neuroscience
نوشته دو روانشناس مشهور Sally satel and Scott o. Lilienfeld
که صفحه اولش با این خط آغاز میشه
This is your brain on ahmadinejad
یعنی اول کتاب با این موضوع شروع میشه که یک سری از یهودیهای افراطی و مغزشو توی دستگاه MRI گذاشتند و بعدش بهشون عکس احمدی نژاد رو نشون دادند تا ببینند کجاهای مغزشون فعال میشه و با کمال تعجب دیدند مراکز لذت روشن میشه. بعد در حالیکه خود یهودی میگه من از این آدم متنفرم و بدم میاد ازش میپرسند که چرا مراکز لذت در مغزت فعال شد و جواب میده نمیدونم ، شاید چون اومدنش در نهایت به نفع ما شد ، شاید چون بالاخره کله پا شد ، به هر حال خودمم نمیفهمم.

البته در ادامه کتاب میگه به این یافته ها با احتیاط نگاه کنید ، درک این مسائل به این راحتیها نیست. مواظب باشید مثل لومبروزو در زمان خودش دوار یک سری توهمات نشوید.

 

APING MANKIND
neuromania, darwinitis and the misrepresentation of humanity

نوشتهpaymond Tallis

در این کتاب کمی به یافته های فرانس د وال و کارهایش روی میمونها حمله میکنه.

نورومانیا : هرچی هست به نورولوژی ربط میدهید ، خوب وقتی به طرف جوک هم بگی یک جای مغزش فعال میشه پس جوک هم یک پدیده ارگانیک هست ، پس بیماری روانپزشکی هیچ ارجحیتی به بقیه صفات نداره ، این اصل صحبت پیموند تالیس نورولوژیست برجسته است.


۲-آیا مداخلات مفید و موثر هستند؟

آیا ما میتونیم مجرمین را با روانپزشکی و نوروساینس درمان کنیم؟

توماس اینزل ۲۰۰۹ گفته تا حالا ما نتونستیم از نوروساینس برای درمان مجرمین کمک بگیریم.

استیگما یا برچسب خوردن یا انگ

میزان استیگمایی که ما برای بیماران روانپزشکی مثل اسکیزوفرنی داریم ،برخلاف تصور وقتی میگی اسکیزوفرنی بیماری مغز است ، استیگمای اسکیزوفرنی از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ در آلمان ، اتریش، آمریکا و اسکاتلند بیشتر شده یعنی باعث میشه مردم این بیماریها رو کمتر بپذیرند زیرا مردم میگن اگر این مساله اخلاقی نیست و مساله مغزیه که بدتر میشه ، چون اگر اخلاقی بود امید داشتیم بره پیش کشیش توبه کنه و درست بشه ولی با این اوصاف مشکل مغزی بودن ، دیگه امیدی هم نمیشه داشت.

یعنی اینکه ما مسائل اخلاقی رو به مسائل مغزی ربط بدهیم برای جامعه بهتره یا بدتره؟

الکل ، افسردگی و اسکیزوفرنی با وجودیکه هرچه گفته میشود اینها بیماری مغز است جز برای اسکیزوفرنی مردم به این یافته ها اهمیت نمیدهند و از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱ با وجودیکه مرتب گفتند اعتیاد و افسردگی بیماری مغز است ، تعداد مردمی که این حرف رو قبول کردند کاهش یافته است از ۳۹ درصد به ۳۰ درصد رسیده است مثلا مردم گفتند بابا اینها یخورده تنبلند چیه الکی میگن افسرده اند.

لذا این تبلیغاتی که مرتب بگی این مشکلات ارگانیک هست لزوما به نفع مردم تموم نشده است. لذا نه تنها استیگما رو کم نکرده حتی باعث افزایش هم شده است.

۳-آیا مبانی اخلاقی جهان شمول وجود دارد؟
یا ما اخلاق جهانی داریم ،
فرانس د وال ، ویلسون ، مک آدامز مذهبی غیر مذهبی به این نتیجه رسیدند که داریم اصل عدالت و مساوات و.. اخلاق جهانی هستند.

۴-مشکلات اخلاقی (و بیماری های روانپزشکی) ماهیت وجودی دارند یا سازه های اجتماعی یا تعاریف اجتماعی هستند؟

در نهایت حس شخصی من این است اختلالات اخلاقی و مشکلات روانپزشکی آنقدرها مقوله های جدا از همی نیستند.

____
مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه بهم نزدیک است


ما صفت پاتولوژیک نداریم فقط صفتهامون در یک محیط میتونن برتری داشته باشن و در محیط دیگه غیر مفید.

تالیس در کتابش میگه از نظر ژنتیکی تفاوت گل زینتی با علفهای مزاحم در مزرعه چیه؟ اینها مفاهیم زینتی و قضاوتی است.

وقتی بیماری روانی مولفه قضاوتی داره پس صحبت کردن از اساس بیولوژیکی بیماری روانی اشکال داره.

مثل این که بگین اساس بیولوژیکی گل خوشگل ، خوشگل و زشت مفاهیم نسبین مثلا گل لاله در یک مزرعه گندم برای صاحبش چیز لذتبخشی نیست
یافته های متقن پاتولوژیک هرچقدر گشتن هنوز پیدا نشده ، یعنی یک صفت در یک جا بیماریه و در جای دیگه مزیت و برتری

داروینیسم مدرن میگه صفت مطلق مفید یا مضر نداریم بلکه صفات ژنتیکی در یک محیط برای یک موقعیت دریک زمان در یک جاندار می‌تونه advantage مزیت باشه یا در جای دیگه disadvantage مضر

مثلا شخصیت هیجانی نمایشی برای کار مد مفیده و یا شخصیت اسکیزوئید برای نگهبانی عالیه. شخصیت پارانوئید برای سازمان اطلاعات و جاسوسی عالیه.

عده ای میگویند بیماریهای روانپزشکی بیماریند چون با تغییرات مغزی همراهند. Neuroredundancy میگه خوب بقیه چیزها هم همینند ، یعنی هر انسانی که با انسان دیگه تفاوت داره یعنی یک تفاوت آشکار تو مغزش داره ، این نیست که فقط افسرده ها تغییرات مغزی دارند ، خسیس ها، پرکارها، و بقیه هم تغییرات مغزی دارند ، پس این دلیل که چون مغز اینها با بقیه فرق میکنه پس اینها بیمارند ، حق امتیاز Privilege به بیماریها نمیده.

لذا یک جوری از اضطراب و افسردگی حرف نزنید که انگار فقط تو اینها تغییرات مغزی هست.
یکی از دلایلی که ما نمیتونیم برخی از اختلالات رو درمان کنیم ، چون مداخلات ما تک بعدی هست ، مداخله باید سایکولوژی باشه ، نورالوژی باشه، اجتماعی باشه، سیاسی باشه،حقوقی باشه،مذهبی باشه، اقتصادی باشه، روانپزشکی باشه.
یک روانشناس باید اقتصاد هم بدونه ، سیاست هم بدونه ، مذهب هم بشناسه، فلسفه هم بداند و...

اراده آزاد و جرم و مسوولیت بحث بسیار سنگینی است.

قبلا تصور می‌شد سایکوپاتها قدرت همدلی و یا ذهن خوانی اونها ضعیف است ، مطالعاتی که انجام شده جدیدا نشون داده اینها هم قدرت ذهن خوانی قوی دارند و هم قدرت همدلی دارند ، ولی معلوم نیست چرا قدرتشون رو فعال نمیکنند ، یعنی میگه من دلم خیلی هم میتونه بسوزه برای دیگران ولی دلم نمیخواد.
این بحث دلم نمیخواد یک بحث سنگینی است که چطور میشه کسی قدرت خود کنترلی خودشو اعمال میکنه.

خانمی بوده بنام شاندار رینه شِیرِر که ۱۲ ساله بوده و یک روز ۴تا از بچه های هم مدرسه ایش بی دلیل میزننش و میندازنش صندوق عقب ماشین بعد با آچار اینقدر میزنن تو سرش تا داغون میشه بعد بنزین میریزن روش آتیشش میزنن و بعد جسدشو ول میکنن و میرن هات‌داگ بخورن. بعد هات‌داگ رو که میخورن تهش یک خورده سوخته بوده و اونها قه قه میخندن و بلند میگن بچه ها رینه هم الان مثل هات داگ این ریختی شده . این چهارتا پسر رو میبرن دادگاه . روانپزشکی قانونی ساعتها با اینها مصاحبه میکنند ، تست میگیرند، جواب این در میاد : برای سه تاشون هیچ یافته ای از مشکل روان پزشکی پیدا نشد یکیشون مختصر صفات اختلالی کوچیکی داشت. دادستانی که تو دادگاه بوده بعد از شنیدن یافته های روانپزشکان جواب لاتینی قشنگی میده : رِست ایپتا لاکیتور((این خودش گویاست))، یعنی این خودش داره داد میزنه این آدمها مریضند ، بعد شما میگین هیچیش نیست، و اگه اینها مریض نیستند سوال اینه مریضی چیه؟ کی مریضه؟

روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 321 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 12:04