رفتارگرایی (دکتر مکری)

ساخت وبلاگ

 

رفتارگرایی Behaviorism 
 
یکی از اصلی ترین درمان ها در روانشناسی میباشد.کل مبحث به دو بخش تقسیم میشود : 
 
۱-رفتارگرایی Behaviorism و نظریه های یادگیری 
 
۲-رفتار درمانی behavior therapy
 

 
بورهوس فردریک اسکینر یکی از غولهای رفتارگرایی است.متولد ۱۹۰۴ بوده است که در ۱۹۳۱ دکتری خود را گرفت.
 
پروژه اول او نظامی بود که بتواند بمب را بوسیله کبوتر هدایت کند.او چندین سال از عمرش را روی آن صرف کرد البته هیچوقت بمبش ساخته نشد و این پروژه بالاخره متوقف شد.
 
پروژه دومش baby tender در ارتباط با کودک بود که سیصد عدد از آنها فروش رفت و این پروژه هم متوقف شد زیرا خیلی مکانیکی و حیوانی بود.
 
 
از کتابهای او میتوان به «  علم و رفتار انسان » و « فراسوی آزادی و شان   » و « درباره رفتارگرایی » اشاره کرد.او در ۱۹۹۰ بر اثر سرطان خون می میره.
 
سه شخصیت هستند که اسکینر از آنها الهام گرفت : 
 
ایوان پاولف
ادوارد تورندایک
جان برادوس واتسون
 

 
۱-پاولف روی فیزیولوژی گوارش کار می کرد.میگن پاولف خیلی بد رفتار بود.پاولف جایزه نوبل هم برد.
 
در شرطی سازی میبایست بدانیم محرک شرطی باید قبل یا همزمان با محرک غیر شرطی بیاد.
 
 
شرطی سازی رده دوم : مثلا لامپ با زنگ شرطی میشه و زنگ با شوک در نتیجه لامپ هم با شوک شرطی میشه
شرطی سازی کلاسیک همان شرطی سازی پاولفی است.
 

 
۲-مبتکر قانون اثرها   law of affectes ، نوعی دیگری از یادگیری ،  ادوراد تورندایک  بود.او میگوید برخلاف شرطی های پاولفی که فرد منفعل است در اینجا فرد فعال است ، یعنی جاندار کاری انجام میدهد و بر اساس پاسخی که میگیرد : یا اون عمل در او تقویت میشود یا تضعیف.
 
مثلا شما یک دکمه رو فشار میدی برات غذا میاد و یک دکمه دیگه شوک میده.در این حالت پاسخ ارضا کننده باعث تقویت رفتار میشود و پاسخ آزار دهنده ، باعث میشه اون رفتار کمتر اتفاق بیافته تا در نهایت حذف شود.
 
تورندایک یافته دیگری داشت که میگفت : نقش اینها یک اندازه نیست یعنی قدرت ارضا کننده ها در تقویت رفتار خیلی قویتر از قدرت آزاردهنده ها در منع از رفتار است.لذا یک اصلی در روانشناسی شکل گرفت که خیلی مهم بود از این قرار که اگر میخوای رفتاری در انسانها تغییر بکنه پاداش خیلی بهتر از مجازات عمل میکنه...یعنی مجازات و تنبیه هیچگاه قدرت پاداش رو نداره. 
 
 
اثر هاله یافته دیگر تورندایک است
 

 
۳-جان برادوس واتسون چند کتاب معروف داره : کتابی دارد بنام : «روانشناسی آنگونه که رفتارگرا آن را میبیند» که به آن مانیفیست رفتارگرایی میگویند که شالوده رفتار گرایی در آن آمده است.در این کتاب میگوید :
 
  روانشناسی باید به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده و ملموس بپردازد، مثل تعداد دفعاتی که دستمو بالا میارم و یا دفعاتی که عصبانی میشم.او مخالف حالتهای درونی است و میگوید افکار درونی وجود ندارد.به خودآگاهی و غیره اعتقادی ندارد و میگوید هدف روانشناسی فقط مطالعه رفتار است.به این نگاه رفتارگرایی افراطی و رادیکال میگویند.اسکینر مثل واتسون نیست او میگه حالتهای درونی وجود داره ولی ارزش توجه و بررسی نداره.واتسون مخالف سرسخت روانکاوی و درون نگری است.
 
واتسون خیلی روی مسئله آموزش کودک و رفتار والدین با کودکان تاثیر گذار بود.
واتسون معتقد است کودکان وقتی به دنیا می آیند یک لوح سفید و خالی هستند.انسانها به اعتقاد او گرایش غریزی یا فطری یا درونی ندارند.
 
واتسون میگه : به من دوازده کودک سالم بده ،  به من اجازه بده در جهان خاص خودم پرورش بدم تا هرکدومشون رو بر اساس تصادف انتخاب کنم و هرکاره ای که شما میخواین بشه  ، من همون کاره میکنمش.
 
معروفترین کار واتسون بررسی رفتارگرایی روی آلبرت کوچولو یازده ماهه است که او سعی میکرد مسائل کودک را با رفتارگرایی توضیح بدهد و این بچه آزمایشگاهی واتسون بود.
 

 
بی اف اسکینر
 
موضع اسکینر از واتسون ملایمتر است.او میگه روانشناسی رفتار انسان رو تعبیر میکنه ولی چراییشو توضیح نمیده.
اسکینر میگه روانشناسی زمانی علم میشه که مثل فیزیک و شیمی عمل کنه.
در نظام اسکینر حالات درونی علت رفتار نیست ، بلکه نتیجه و معلول رفتار است..مثلا اگر دیدن خرس باعث احساس ترس و فرار میشه اول فرار اتفاق می افته و بعد بخاطر فرار، احساس ترس رخ میده.
اسکینر نوع دیگری از شرطی سازی را میگوید که جاندار رفتار را ساطع میکنه ولی در شرطی سازی کلاسیک محیط رفتار جاندار را بر می انگیزد.
 
اسکینر معتقد است رفتارهای پیچیده تر مثل لباس پوشیدن و کار کردن با  دو مکانیسم زیر شکل دهی میشه :
 

 
الف :مکانیسم نزدیک سازی های متوالی 
 
یک سری حرکتهایی اتفاق میفته و اونی که  به رفتار نهایی نزدیکتره تقویت میشه و همینطور از طریق تقویت های پشت سر هم رفتار اولیه تقویت میشه. 
 

 
ب : مکانیسم تقویت و تنبیه 
 
از نظر او ما دو نوع محرک داریم : 
 
Reinforcement تقویت : هرگونه محرک یا شرایطی که باعث افزایش یک رفتار بشه که بر دو نوع است تقویت مثبت و تقویت منفی(تقویت منفی =کم کردن حالات منفی شرایط موجود)
 
در اعتیاد ما در حال گذر از تقویت مثبت به تقویت منفی هستیم.سیگار تقویت منفی میکنه...مراکزی در مغز که تقویت مثبت میکنند ، متفاوت از مناطقی است که تقویت منفی میکنند.در تقویت منفی شما میگی مجبورم.
 
گذر از دوست داشتن به نیاز داشتن در سیر تقویت مثبت به تقویت منفی مشاهده میشود.تقویت منفی در برخی جاها قویتر از تقویت مثبت است.
 
Punishment مجازات : هرگونت محرک یا شرایطی که باعث کاهش یک رفتار بشه که بر دو نوع است تنبیه منفی (جریمه توسط پلیس) و تنبیه مثبت(کتک زدن)
 
هزینه پاسخ اصطلاح دیگری است که بکار می برند. 
 
اسکینر خیلی خوب متوجه شده بود که تقویت بسیار قویتر از پاداش عمل میکنه.اسکینر در کتاب فراسوی آزادی و شان جامعه ای رو توصیف میکنه که دیگه در اون خبری از مجازات نیست.
 
 او دو نوع تقویت را از هم متمایز میکند : 
 
۱-تقویت ممتد و پشت سرهم : هر دفعه که جاندار حرکت درستی کرد یک پاداش بگیره
 
۲-تقویت  ناپیوسته : برای برخی دفعات پاداش میگیره.که خودش بر دو نوع است یا بر اساس زمان پاداش میده یا بر اساس تعداد دفعات پاداش میده و یا کلا متغیر بوده هر سری بعد از یک تعداد یا زمان مشخصی پاداش میده.
 
اسکینر متوجه شد تقویت ناپیوسته میتونه  اثربخشی بیشتر و قویتری نسبت به تقویت پیوسته داشته باشه و همچنین تقویت ناپیوسته متغیر میتونه قدرت شکل دهی بیشتر و پایدار تری نسبت به دو نوع دیگر ناپیوسته ، داشته باشه. 
 
آدمهایی که زود دلسرد میشن احتمالا بیشتر پاداش های ممتد گرفتند و به محض اینکه پاداششون قطع میشه دلسرد میشن و آدمهایی که پشتکار بیشتری دارند و سرسخت بودند تقویت ناپیوسته متغیر داشتند.مثل آدمهای هنرمند و قهرمانان ورزشکار 
 
او در آزمایشگاه نشان داد خرافات چیزی نیست جز تقویت تصادفی متناوب متغیر یک رفتارها
 
اسکینر از طریق همین تقویتها تونسته بود رفتارهای پیچیده ای رو در حیوانات شکل بدهد.
 
تحلیل کاربردی رفتار عبارت است از شکل دهی به رفتار مطلوب خواسته شده از طریق تقویتهای انتخابی و نزدیک سازیهای متوالی
 

 
خاموشی یا فراموشی  extinction
 
 
وقتی ارتباط بین عوامل شرطی شدن از بین بره خاموشی رخ می دهد.اگر به حیوان چندین نوبت محرک شرطی رو نشون بدهند و اون پاداش دریافت نشه بعد از یک مدتی حیوان به این محرک واکنشی نشون نمیدهد در نتیجه خاموشی رخ خواهد داد.
 
آیا فراموشی اتفاق میفته یا پاسخی جدید اتفاق می افته؟ آیا یاد میگیره که بعد از زنگ دیگه پاداشی در کار نیست یا فراموشی اتفاق می افته؟؟؟
 
جوابی که به این سوال پاسخ میدهند این است که ما هیچ چیزی را فراموش نمیکنیم بلکه یک چیز جدید یاد میگیریم...تئوریسین های جدید میگن بشر چیزی رو فراموش نمیکنه بلکه چیز های جدیدی یاد میگیره که باعث میشه مطالب قدیمی رو تا حدودی فراموش کنه.
 
یادگیری با مکانیسم خاص بیولوژیک در مغز در ارتباط است.نشون دادند برای اینکه فراموشی اتفاق بیفته از داروهایی که یادگیری رو مختل کنه بهت نمیدن بلکه داروهایی میدن که یادگیری شما رو افزایش و تقویت کنه تا یادگیری های جدید بیان تداخل کنن با یادگیری های قدیمی و در نتیجه یادگیری های قدیمی فراموش بشه.
 

 
 renewal تجدید
 
 
نوع ۱ : A B A
 
این نوع شدیدترینش است.
 
 
شما در محیط a شرطی میشین مثلا در این اتاق یاد میگیرین اگر صدای زنگ بیاد بعدش شیرینی میاد و بعدش در محیط b اینو فراموش کنی حالا اگر برگردی به محیط a دوباره وضعیت شرطی زنده میشه
 
مثلا در مطب دکتر ،  اضطراب برطرف میشه ولی به محض اینکه خونه برمی گردم اضطرابم باز شروع میشه.
 
 
نوع ۲ : A B B
 
در محیط A شرطی میشم  توی B  ترک میکنم و دوباره توی همون B شرطی میشم 
 
 
 
نوع ۳ : A B C
 
در محیط اول مثل خونه شرطی و در محیط دوم مثلا کمپ ، ترک و در محیط سوم مثل اداره ، دوباره شرطی میشه.
 
 

 
restatement
 
هر موقع پا درد دارم یک دود تریاک یا قرص ترامادول دردمو رفع میکنه.ولی اگر شرطی شدنمو خاموش کنند مثلا وقتی پا درد گرفتم بدون ترامادول درد پامو خوب کنند حال ممکنه اگر بعد از مدتی دوباره به من ترامادول بدهند رو به عقب برگشته و شرطی شده را  در من زنده کند.
 
معتاد میگه مواد میزدم دلشورم خوب میشد رفتم مواد رو ترک کردم و برحسب تصادف دوباره مصرف کردم و بعد از اون دوباره هر وقت دلشوره میگرفتم دلم مواد میخواست.
 
مصرف یک کمی از ماده ولو اگر در غالب شرطی شدن نباشه دوباره شرطی شدن رو زنده میکنه.
 

 
resurgence تجدید حیات
 
شما اگر به دو تا چیز شرطی بشی و یکیشو فراموش کنی وقتی میای دومیو پاک کنی دوباره اولی زنده میشه
 
مثلا اگر الکل برای دلشوره و ترامادول برای عصبانیت مصرف کنی و ترامادول رو ترک کنی حالا وقتی میای الکل رو بزاری کنار دوباره وسوسه ترامادول میشی
 
مثلا فلان مسئله روانیمو درست میکنم ، وقتی میام دومیو درست کنم اولی دوباره زنده میشه.
 
در خاموشی آنچه اتفاق میفتد یادگیری جدید است.
 

 
Condition inhibition
 
 
وقتی سوت میاد غذا نمیاد ولی وقتی لامپ روشن بشه غذا میاد حالا اگر سوت و لامپ با هم بیان از سهم شرطی شدن لامپ کاسته میشود و به محرک سوت Condition inhibition میگویند.
 
خیلی از کارهای وسواسیا از همین نوع است که مثلا اگر فلان کار رو بکنند دیگه اضطراب نمیگیرند.مثلا وقتی مهمون داره وسواس نداره وقتی همسرش هست نمی ترسه.
 

 
مدل رسکورلا واگنر 
 
فرض کنید موش یاد میگیره که اگر یک پدال فشار بده یک خوراکی میفته و یک پدال دیگر هم اینور هست که اگر فشار داده شود بازم خوراکی میفته...حالا اگر موش هر دو پدال رو فشار دهد انتظار دارد دو خوراکی بگیرد ، ولی سیستم وقتی دو پدال را فشار داده شود باز هم یک خوراکی میفته در اینجا با کمال تعجب مشاهده میشود که در اینصورت خاموشی شرطی شدن در موش اتفاق میفتد.
 
یعنی اگر کمتر از اون چیزی که انتظار داری پاداش بگیری ضد پاداش بوده و باعث خاموشی میشود
 
رسکورلا واگنر میگه ارزش پاداش زایی یک پاداش به خودی خود نیست بلکه به انتظاری است که جاندار از اون دارد. 
 
مثلا وقتی شما انتظار یک واقعه خیلی ناخوشایند داری و بعد میبینی که اونقدرها بد نبود باعث خاموشی در شما میشه.
 
اگر یک نفر زیاد کادو بگیرد چون دیگه غافلگیری وجود نداره و همیشه انتظارشو داره  دیگه اون حالت اول رو نداره.
 
 

 
 Blocking effect
 
لامپ روشن میشه غذا میاد حالا در کنار غذا و لامپ یک تن موسیقی هم میاد ، یعنی لامپ و موسیقی با هم میاد...حالا اگر لامپ روشن نشه و فقط موسیقی بیاد هیچی نمیشه. 
 
در اسکیزوفرنی این عامل کمرنگ میشه و برای اونها خاموشی اتفاق نمی افته.
 
 

 
Inhibition
 
 برای مدتی لامپ روشن میشه پنیر میدن ، بعد از یک مدتی زنگ به صدا در میاد پنیر میدن و این هم مدتی ادامه میابد ،  حالا اگر دوباره لامپ روشن بشه چون یادگیری جدید اتفاق افتاده دیگه موش واکنشی نشون نمیده و هیچ اتفاقی نمیفته و هیچ انتظاری نداره.
 

 
 
latent inhibition منع پنهان
 
 
این هم در بیماری های روانی بخصوص اسکیزوفرنی زیاد دیده میشود.
 
پنجاه بار زنگ میزنن و غذا نمیاد ؛ در بار پنجاه و یکم بعد از زنگ غذا میاد ، در بار۵۲ هیچ انتظاری وجود نداره و واکنشی نشون داده نمیشه.
 
 
سگ بچه رو گاز گرفته و لذا بچه دیگه از سگ میترسه و فوبی میگیره ولی خیلی ها با وجودیکه سگ گازشون گرفته فوبیک نشدند.یا مثلا همه افراد در اثر یک حادثه ptsd نمیگیرند.
 
علت اینکه برخی از بچه ها با وجود گاز گرفتن سگ فوبیک نشدند ، زیرا چندین بار قبلا با سگ ارتباط برقرار کردند و سگ کاری نکرده و حالا بعد از چندین بار ارتباط با سگ ، به دلیلی ارتباطات قبلی یک گاز گرفتن اونها رو فوبیک نمیکنه.
اونهایی که ptsd  میگیرند به این دلیل نیست که تجربه تروماتیک داشتند ، بلکه این است که تجارب مشابه غیر تروماتیک نداشتند.
 

 
ابزارهای کنترل خویش 
 
رفتارگرا ها امثال اسکینر معتقد بودند که ما چیزی بنام شخصیت نداریم فقط شرطی سازی های گذشته است.
 
اسکینر دترمینیست است و به اراده آزاد باور نداره و میگه ما چیزی بنام کنترل خود داریم که محصول شرطی شدن است.
 
*****ابزارهای کنترل خویش  عبارتند از : 
 
تغییر محرک های محیطی مهارها : مثلا  معتادان درو قفل میکنند و کلیدشو می اندازن بیرون
 
کمک کننده های های فیزیکی : مثل داروها یا وسائل مکانیکی پزشکی  
 
 پاداش و یا تنبیه خود  : افراد برای خود پاداش و تنبیه قرار می دهند مثلا چون درس نخوندم امشب تلویزیون نمیبینم
 
انجام فعالیتهای جایگزین : مثلا هر وقت عصبانی شدم برم یک چیزی بخورم یا بدوم
 
تغییر دادن شرایط عاطفی یا هیجان خود  
 
***اسکینر مخالف روان درمانی است و میگه روان درمانی راه به جایی نمی برد و فقط رفتار درمانی اثر میکند و اعتقادی به نقش نیازها و کشش های درونی ندارد و میگه اینها فقط شرطی شدن های افتراقی است.
 
خلاقیت رو ناشی از تقویت تصادفی و نامشخص رفتار می داند.او به نقش و اهمیت بالای  محیط و جامعه بر روی شکل گیری رفتار باور دارد.شکل گیری شخصیت به اعتقاد او مجموعه ای از تقویت های محیطی است.اسکینر به تفاوتهای ژنتیکی و فردی اعتقاد دارد.
 
او به اراده آزاد باور ندارد لذا او را دترمینیست می نامند. ضمنا او را رادیکال نیز نسبت می دهند. 
 
اسکینر میگه تا زمانی که روانشناسی این اعتقاد رفتار گرایی رو نداره علم نیست.
 
از نظر او شخصیت سالم وجود داره ، او به آینده بشر خوش بین است و معتقد است سعادت بشر امکان پذیر است و بشر سالم او خیلی شباهت به آدم سالم مازلو و راجزز داره ، و میگه بشر متکامل آنقدر تقویتهاش متعدد و به حالت غیر ثابت در می آید  که به نظر می آید انگیزه اش از درون و خود انگیخته است و برای خودش کار میکند نه برای مثلا پول
 
او در کتاب ماورای آزادی و شان میگه زمانی انسانی محترم و دارای شان بالا  و اخلاقی است که پاداش رفتارشو بصورت مستقیم و فوری نمیبینی. 
 
او به آینده بشریت و سعادت او امیدوار است و آن را از طریق تقویت مناسب محیط میسر میداند و دوری از مجازات  
 
مناظره اریک فروم و اسکینر معروف است.
 

 
Premak principal اصل پریماک
 
هرگاه یک پاسخ یا رفتار با احتمال بروز بالا به بعد از یک  پاسخ یا رفتار با احتمال بروز پایین موکول گردد احتمال بروز رفتار با احتمال پایین افزایش میابد.
اصل غورباقه رو اول قورت بده یعنی اگر دو کار سخت و راحت در پیش رو داری کار سخت تر رو اول انجام بده تا بتونی راحت تر هر دو رو انجامش بدی
 
پس هر موقع خواستی به بچتون زبان یاد بدی اول کلمه رو نشون بده که سخت تر است بعدش عکس رو نشون بده که راحت تر است.
روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 559 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 13:24