پیمان وستفالی، پیماننامهای است که پس از پایان جنگهای سی ساله مذهبی در اروپا (۱۶۱۸–۱۶۴۸) در شهرسالن شهرداری شهر مونستر میان کشورهای اروپایی در ۱۶۴۸ میلادی بسته شد. در این پیمان تمام کشورهای اروپایی به جز بریتانیا و لهستان شرکت داشتند. وستفالی نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس در اروپااست. این پیمان بعدها منجر به معاهدات بزرگ مشابهی بین کشورها شد که سرانجام به قانون بینالملل منتهی شد. پیمان وستفالیا، الگو و پایه جامعهٔ ملل و سپس سازمان ملل متحد گردید.
در این پیمان حقوق برابر و یکسان کشورها به عنوان واحدهای سیاسی مستقل برای نخستین بار مطرح و مورد پذیرش قرار گرفت. مطابق این پیمان کشورهای مستقل حق تعیین سرنوشت خود را دارند، برابر هستند و حق دخالت در امور هم را ندارند؛ بنابراین این پیمان گاه در تعارض با جهانی سازی و دخالتهای نظامی، انسانی و دخالت علیه دولتهای شکست خورده (زمینهٔ باندهای تروریستی) است.
کنفرانس صلح پاریس (به انگلیسی: Paris Peace Conference) نام کنفرانسی بود که از ۱۸ ژانویهٔ ۱۹۱۹ تا ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۲۰ به طول انجامید و در آن دولتهای متفقین بر سر آیندهٔ پس از جنگ آلمان و دیگر کشورهای شکست خورده تصمیم گرفتند.
در این کنفرانس هنگامی که آلمانیها آتشبس و پایان جنگ را پذیرفتند به اصول چهاردهگانه وودرو ویلسونرئیسجمهور ایالات متحده آمریکا که درش آزادی ودموکراسی شرط اساسی بود چشم داشتند. همچنینمعاهده فرانکفورت سال ۱۸۷۱ که آلمان بیشتر بندهایش را به نفع خود تمام کرده بودند و همین باعث ۵۰ سال درگیری در منطقه شده بود باید اصلاح میشد. از دیگر اصول چهاردهگانهٔ ویلسون این بود که کشور لهستان که تحت سلطهٔ امپراتوری اتریش-مجارستان بود، باید بهصورت کشوری مستقل درمیآمد.
با این حال طرح ویلسون دیگر قدرتها همچون امپراتوری بریتانیا و فرانسه را نگران ساخته بود، زیرا این طرح، سرشتی ضد استعمارگری داشت، با این وجود بریتانیا و فرانسه بسیاری از مستعمرات خود را پس از جنگ نگه داشتند و از مهمترین نتایج اصول چهاردهگانهٔ آمریکا، استقلال لهستان و برخی کشورهای اروپایی بود.
پس از پایان جنگ با اصرار ورزی فرانسه مبنی بر اینکه فرانسه در خطر است و آلمان باید خلع سلاح شود و خسارت جنگی بپردازد، بریتانیا و ایالات متحده، ملاحظهٔ فرانسه را کردند و نهایتاً کنفرانس صلح پاریس با قبول این شرایط از سوی آلمان و امضای آن در ژوئن ۱۹۱۸ و به اجرا درآمدن آن در ژانویهٔ ۱۹۲۰ پایان یافت.
جنگ چالدران ، نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود ، که در نزدیکی شهرستان چالدران در شمال غربی ایران در ۲ رجب ۹۲۰ ه. ق/۲۳ اوت ۱۵۱۴ میلادی رخ داد. نتیجه این نبرد پیروزی سپاهیان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم اول (حکومت ۹۱۸–۹۲۶ ه. ق/ ۱۵۱۲–۱۵۲۰ میلادی) بر سپاه صفوی به فرماندهی شاه اسماعیل اول (حکومت ۹۰۷–۹۳۰ ه. ق/۱۵۰۱–۱۵۲۴)
پس از این جنگ، کردستان باختری (مناطق کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی)، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد. این مناطق تا پیش از زمان شاه عباس کبیر در دست عثمانی بود تا اینکه شاه عباس بخشی از مناطق کردستان را با جنگ پس گرفت. سپاه عثمانیشهر تبریز را نیز تصرف کرد اما به دلیل کمبود آذوقه مجبور به بازگشت شد و حکومت نوپای صفوی از نابودی حتمی نجات یافت.
کانتون (انگلیسی: Canton) نوعی تقسیمات کشوری در کشورها است. به طور کلی کانتونها از نظر مساحت و جمعیت در مقایسه با دیگر تقسیمات اداری مانند شهرستان،بخش یا استان کوچکترند. در سطح بینالمللی شناخته شدهترین و از نظر سیاسی مهمترین کانتونها از آنِ سوئیس هستند. کانتونهای سوئیس به عنوان اجزای تشکیل دهنده کنفدراسیون سوئیس از لحاظ تئوری (و تاریخی) در حکم دولتهای نیمه مستقل هستند. این واژه مشتق از کلمه فرانسوی کانتون به معنی گوشه یا منطقه است.
ژرژ_سورل (Georges Sorel)
ژرژ سورل (۱۸۴۷ - ۱۹۲۲) فیلسوف فرانسوی و نظریهپرداز سندیکالیسم انقلابی بود. سورل به جامعهٔ آرمانی یا اتوپیا باور نداشت و اعتقاد داشت که موانعی در ذات زندگی مانع از تحقّق یک جهان آرمانی است. این اعتقاد، سورل را از مارکسیستهایی که به تحقّق جامعهٔ آرمانی سوسیالیستی باور داشتند متمایز می کرد. باوجود این ژرژ سورل به انقلاب سوسیالیستی باور داشت زیرا انقلاب را راهی برای پیشرفت اخلاقی می دانست؛ سورل می گوید:
«تنها زمانی که برای تکان دادن جهان مبارزه میکنیم به پیشرفت اخلاقی نائل میآییم و همین هم کافی است. در شرایط فعلی مبارزه علیه بورژوازی به رشد احساسات و اخلاقیاتی کمک میکند که هم بالنده است و هم در بورژوازی غایب است. به این ترتیب مبارزه علیه بورژوازی پیشاپیش و قبل از هر چیز دیگری یک مسألهٔ اخلاقی است. جنگی که پرولتاریا باید علیه اربابانش برپا کند برای پرورش احساسات متعالی درونی مناسب است.»
در رُمان برجستهٔ خانواده تیبو ، ژاک (فرزند کوچک خانوادهٔ تیبو) به این معنا با انقلابیگری به رشد اخلاقی میرسد.
به نظر شما استالین دیکتاتورصداقت داری بود؟
ژوزف استالین دیکتاتور بود و خونریز اما موقعی که آلمانها به شوروی تجاوز نظامی کردند، طوری رفتار کرد که همهی ملت از او سرمشق گرفتند.
او دو تا پسر داشت که آنها را بلافاصله به خط مقدم جبهه فرستاد. یکی از پسرهایش که افسر توپخانه بود به دست آلمانها اسیر شد.
آلمانها به مقامات شوروی پیام دادند که حاضریم فلان ژنرالمان را که در دست شما اسیر است با پسر استالین معاوضه کنیم.
استالین جواب داد حاضر نیستم یک ژنرال بدهم به جایش یک سرباز بگیرم.
بعدها به اطرافیانش گفت:
"در شرایطی که همهی ملت روسیه عزادار پسران خود بودند، چگونه میتوانستم دست به چنین معاملهای بزنم."
پسر استالین عاقبت در اردوگاه اسرا در خاک آلمان کشته شد.
پسر دیگر استالین بعدها در خاطراتش نوشت:
"موقعی که جنگ شروع شد پدرم دست به هر کاری زد تا مطمئن شود که من و برادرم به خط مقدم جبهه اعزام شدهایم"
بله این رفتار دیکتاتور روسیه میتواند در حال حاضر سرمشق مسئولین رده بالای ایران و مخصوصاً امامان جمعهی سراسر کشور باشد که ملت را به "مقاومت و فداکاری در برابر دشمن" تشویق میکنند.
بزرگواران اگر واقعا خواهانِ مقاومت ملت در برابر دشمن هستید لطفاً اول از خودتان و فرزندانتان شروع کنید.
نمیشود که دردانههای شما در آمریکا مشغول تحصیل و خوشگذرانی باشند و آن وقت از ملت توقع مقاومت در برابر آمریکا را داشته باشید.
با این حساب باید پسران آیتالله ها از همین فردا لباس آخوندی را از تن به درآورده و به جای آن لباس رزم بر تن کرده، با زن و فرزندِ و پدر و مادر خویش وداع کرده و در خط مقدم جبهه زیر آتش دشمن، جلوتر از بچههای مردم، آرایش جنگی بگیرند.
روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت: 23:32