asriran.com/002g4v لینک کوتاه
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۷
صفحه اصلی » شعب استانی » خراسان رضوی » معارف
سخنرانی مصطفی ملکیان
اخلاق خانواده بخش چشمگیری اخلاق علمی( یا کاربردی یا کاربستی) بخشی از اخلاق هنجاری بخشی از دانش فلسفه اخلاق که بخشی از فلسفه است. در فلسفه فقط استدلال عقلی محل اعتبار و ارج است. اینجا حوزه الهیاتی یا عرفانی یا علمی خانواده بررسی نمیشود.
پس در این مبحث ما با عقلانیت سروکار داریم .
فیلسوفان اخلاق از سه جهت صحبت کردهاند :
۱- آیا اصلا نهاد خانواده نهادی اخلاقی است یا نه؟ آیا اساسا تشکیل خانواده یا ازدواج کاری اخلاقی است یا نه؟ زیرا برخی فیلسوفان با ادلهای اصلا ایجاد نهاد خانواده را امری غیراخلاقی دانستهاند و گفتند که نباید ازدواج کرد. این مبحث در اینجا پرداخته نمیشود.
۲- برخی صرفا ایجاد انواعی از اشکال خانواده را غیراخلاقی دانستهاند. مثلا برخی یکی یا چند اشکال خانواده و ازدواج مثل چندهمسری مرد یا زن یا ازدواج دائم یا ازدواج موقت را صرفا غیراخلاقی دانستهاند.
فرض کنیم ازدواج و ازدواج دائم اخلاقی باشد :
چگونگی مناسبات اعضای خانواده برای اخلاقی دانستن روابط اعضای خانواده
۱-رابطه همسران با هم به لحاظ اخلاقی ؟ اخلاق همسرانگی
۲-رابطه زن و شوهری با فرزندان اخلاقی ؟ اخلاق فرزندپروری
۳-رابطه فرزند با والدین به لحاظ اخلاقی ؟
۴- اگر تعدادی از اعضای فامیل مثل مادربزرگ یا عمه هم با خانواده هستهای زندگی کنند خانواده گسترده یا بزرگ تشکیل شده و از این صحبت میشود که رابطه خویشاوندی چگونه باید باشد ؟ اخلاق خویشاوندی
اخلاق همسرانگی
_____
ازدواج یک قرارداد است. در قرارداد چه زمانی به طرف مقابل وفادار هستید و چه زمانی بیوفا هستید؟ عقل سالم می گوید به هر آنچه که در قرارداد آمده وفادار باشم، به طرف مقابل قرارداد نیز وفادار هستم. تا زمانی که مفاد قراداد همسری را رعایت میکنم و التزام نظری و عملی دارم، بایستی خودم را به همسرم وفادار بدانم.
آیا اساسا تشکیل خانواده، کاری اخلاقی است یا خیر؟ برخی از فیلسوفان اخلاق، ادلهای ارائه کردهاند که اساسا نهاد خانواده نهادی غیراخلاقی است و تشکیل خانواده به لحاظ اخلاقی امری صحیح نیست.
از حیث دیگر، فیلسوفان اخلاق به خانواده پرداختهاند و اینکه اصل نهاد خانواده را اخلاقی و صور و اشکال خاصی از آن را غیر اخلاقی دانستهاند. مثلا تکهمسری مرد و تکهمسری زن غیراخلاقی است. برخی گفتهاند چندهمسری زن و تکهمسری مرد غیراخلاقی است. برخی گفتهاند چند همسری مرد و تک همسری زن غیراخلاقی است.
برخی گفتهاند که ازدواج موقت غیراخلاقی است و ازدواج دائم اخلاقی است. این صاحبنظران خود ازدواج را غیر اخلاقی نمیدانند بلکه برخی صور آن را غیراخلاقی دانستهاند.
با در نظر گرفتن اخلاقی بودن ازدواج و ازدواج دائم، بایستی به این مسئله پرداخت که نحوه رفتار همسری چگونه باشد و اعضا با یکدیگر چه ارتباطاتی داشته باشند که بگوییم روابط آنها در کانون خانواده اخلاقی است.
اخلاق خانواده به چهار بخش قابل تقسیم است؛ ابتدا رابطه همسران با یکدیگر چگونه باشد. بحث دوم رابطه زن و شوهر با فرزندان خود چگونه باشد که به عنوان اخلاق فرزندپروری از آن یاد میشود. مورد دیگر چگونی رابطه فرزندان با والدین است که بتوان این ارتباطات را اخلاقی دانست. تا اینجا تنها با خانواده هستهای روبهرو هستیم. خانواده هستهای در حقیقت خانوادهای است که تنها والدین و فرزندان در آن حضور دارند.
اما با یک خانواده بزرگ نیز رو به رو هستیم که پدربزرگ و مادربزرگ، نوهها، عمهها و عموها نیز در آن حضور دارند. در این خصوص بایستی بدانیم که روابط خویشاوندی چگونه باشد تا آن را اخلاقی بدانیم.
اقسام وفاداری
شکی نیست که اخلاق همسرانگی که مطرح میشود، نخستین مسئله مطروحه بحث وفاداری همسران به یکدیگر است. وفاداری به طور کلی بر سه قسم است؛ یک وفاداری مطلق است که در آن اختیاری وجود ندارد. وفاداری است که بدون اراده و اختیار انتخاب کردهام. این نوع وفاداری تنها یک مصداق دارد و آن هم وفاداری فرزندان به والدین است.
در این وفاداری بدون اراده انتظار داریم که فرزند همچنان وفادار باشد. قسم دیگر وفاداری نیمه ارادی و نیمه اختیاری است. تا حدودی اراده و اختیار در این وفاداری وجود دارد و مصداق آن وفاداری والدین به فرزندان خود است. علت نیمه ارادی بودن این است که والدین در اصل فرزنددار شدن اراده داشتهاند و خود این تصمیم را اتخاذ کردهاند. والدین در ایجاد فرزند اراده داشتهاند اما در ایجاد این فرزند با ویژگیهای خصیصههای منحصر به فرد ارادهای نداشتهاند بنابراین وفاداری آنان به فرزندشان نیمه ارادی و نیمه اختیاری است.
قسم دیگر وفاداریهایی که در زندگی اجتماعی وجود دارد، وفاداریهای کاملا اختیاری است. مثلا وفاداری فردی به شریکش در کار تجاری کاملا ارادی و اختیاری است. مثالی دیگر وفاداری در رابطه دوستی است چرا که دوستان خود را با اراده خودم انتخاب کردهام. در این نوع قراردادها از فرد انتظار میرود که وفاداری داشته باشند چرا که خود فرد قرارداد را انتخاب کرده است.
همانطور که انتظار میرود، فرد به دوست خود وفادار باشد، چون شریک زندگی فرد توسط خود فرد انتخاب شده نیز بایستی نسبت به او وفادار باشد و نوع وفاداری نیز کاملا ارادی است چرا که خودشان ایجاد ارتباط همسری را انتخاب کردهاند.
اما در وفاداریهای قراردادی، بایستی به چه چیزی وفادار باشیم؟ ازدواج یک قرارداد است. در قرارداد چه زمانی به طرف مقابل وفادار هستید و چه زمانی بیوفا هستید؟ عقل سالم میگوید به هر آنچه که در قرارداد آمده وفادار باشم، به طرف مقابل قرارداد نیز وفادار هستم. تا زمانی که مفاد قراداد همسری را رعایت میکنم و التزام نظری و عملی به آن دارم، بایستی خودم را به همسرم وفادار بدانم.
تا وقتی به مفاد قرارداد عمل کنم به همسرم وفادارم هستم. اما در قرارداد ازدواج، مفاد قرارداد چیست؟ در قرارداد تجاری مفاد مشخص است اما در ازدواج چه مفادی وجود دارد که التزام به آن وفاداری محسوب میشود؟ بزرگترین مشکل ازدواج از نظر اخلاق آن است که مفاد آن واضح نیست و مشخص نیست که همسران بایستی به چه چیزی پایبند باشند.
من مواد قرارداد ازدواج را که میان صاحبنظران مطرح است، برمیشمارم. برخی بیان کردهاند همسران با یکدیگر قرارداد میبندند که بایستی عاشق یکدیگر باشند و بمانند. برخی میگویند که قرارداد ازدواج تنها شامل همین یک ماده است. کسانی ماده اصلی را آمیزش جنسی دوطرفه میدانند و آمیزش جنسی همسران تنها بایستی با یکدیگر صورت بگیرد. بنابراین قرارداد من با همسرم بر این است که آمیزش جنسی من تنها منحصر به او باشد و همسرم نیز چنین کند. کسان دیگری نیز میگویند ماده سومی نیز وجود دارد و آن یاری یکدیگر در ادامه مسیر زندگی است. طبق گفته آنان، قرارداد زن و شوهر بر آن است که به یکدیگر کمک و خدمت کنند.
عده دیگر گفتهاند که مفاد ازدواج بر آن است که منافع ازدواج میان همسران تقسیم شود. هر منفعت به دست آمده بایستی به مساوات میان همسران تقسیم گردد. عده دیگری فرزندآوری را مفاد قراداد ازدواج دانستهاند. چون زن و مرد بدون یکدیگر نمیتوانند فرزند به دنیا آورند، در نتیجه برای فرزندآوری کنار یکدیگر آمدهاند و ازدواج کردهاند.
لزوم شفافیت مفاد قرارداد ازدواج
حال پرسشی که مطرح است آیا تمامی این مفاد در قرارداد ازدواج حضور دارند؟ پرسشی که همچنان در نظر فیلسوفان اخلاقی مبهم است و بسیاری از افراد چون مفاد قرارداد ازدواج مبهم است، نمیدانند که اخلاقی رفتار کردهاند یا نه؟
این اندیشمند حوزه اخلاق اظهار کرد: فیلسوفان اخلاقی بیان می کنند که خود زن و شوهر بایستی از مفاد بالا، مواد قرارداد خود را برگزینند و به آن وفادار باشند. بسیاری از اختلافات ریشه در آن دارد که طرفین حس میکنند همسرشان به آنان وفادار نیست و خودشان وفاداراند. در هیچ آئین و دینی مفاد قراداد ازدواج تعیین نگردیده است.
اگر این مسئله روشن گردد و طرفین بدانند مفاد قرارداد ازدواج آنان چیست تا به آن وفادار باشند، آنگاه فلسفه اخلاق به سادگی میتواند رفتار اخلاقی و وفاداری را تعیین کند. برای مثال ممکن است زن یا مردی باشد که معتقد به این مسئله باشد که زن یا شوهر من اگر با مرد یا زنی دیگر دست بدهد، خلاف قرارداد عمل کرده است. طرف مقابل میگوید که من چه زمانی ملزم به رعایت این قرارداد شدم که به مرد یا زنی دست ندهم؟
مردان و زنانی که قصد ازدواج دارند، به سبب ویژگیهای شخصیتی، با دلیلهای متفاوتی با یکدیگر ازدواج میکنند. یکی در ازدواج فقط فرزند را در نظر میگیرد، یکی تنها ارضای نیاز جنسی را مد نظر دارد. بنابراین نمیتوان گفت که انسانها تمام علتهای ازدواج را در خود داشته باشند اما بایستی از ابتدا به طور واضح بیان کنند که به چه دلیل تن به ازدواج دادهاند.
اما بایستی توجه کرد که قرارداد ازدواج، قراردادی کتبی نیست. گاهی اوقات قرارداد ازدواج به صورت ذهنی یا شفاهی نیز ممکن است باشد. چون ازدواج وفاداریهای ارادی را میطلبد پس بایستی قرارداد ازدواج مد نظر باشد. ازدواج نیازمند وفاداری است و وفاداری هم نیازمند قرارداد است.
اگر همسر من به مفاد قرارداد عمل میکند اما خلاف روحیات من عمل میکند، تا زمانی که به مفاد قرارداد عمل میکند به من وفادار است ولو اینکه خلاف روحیات من عمل کند و من در این خصوص توانایی اعتراض ندارم. اگر توقع مسئله بیشتر از قرارداد دارید، بایستی در ابتدا آن را بیان کرد. تا زمانی که همسر به مفاد قرارداد عمل میکند، بایستی سایر اعمال را به حال خود رها کرد.
شرط دوم ازدواج اخلاقی این است که طرفین بایستی به حریم خصوصی یکدیگر احترام بگذارند. تا زمانی که طرف مقابل به مفاد قرارداد عمل میکند، حق نظارت بر او را نداریم. حریم خصوصی به این معناست که وقتی مسئلهای جز مفاد قرارداد نیست، نه حق نظارت، نه حق دخالت و نه حق مخالفت نداریم.
همسران میتوانند نسبت به یکدیگر یک کار را انجام دهند و آن هم این که اگر مسئلهای در شریک خود را نمیپسندند میتوانند با استفاده از نیروهای باوراننده به طرف مقابل بگویند که بایستی آن مسئله رفع گردد. با نیروی باوراننده به عنوان نیروی اقناعی بایستی به نوعی رفتار کنیم که طرف مقابل راه گریزی نداشته باشد و متوجه معقول نبودن رفتار و گفتار و کردار خود شود و در این جا میتوان انتظار داشت که به مسئله پذیرفته شده الزام داشته باشد. این اتفاق تنها با نیروهای اقناعی صورت خواهد گرفت و حق استفاده از نیروهای تشویقی را نداریم.
اگر بتوانم همسر خود را با استفاده از استدلال به رعایت موردی خارج از مفاد قرارداد ملزم کنم، کار من اخلاقی بوده است ولی مادامی که همسر من مطابق مفاد قرارداد عمل کند، هرگونه مخالفتی با عقاید و کردار و خواسته من دارد، نمیتوان گفت که او به من بیوفا شده است.
در خصوص پنج مورد قرارداد ازدواج که پیشتر ذکر شد، اولی ارادی نیست و چهار مورد دیگر ارادی هستند. عاشق شدن ارادی نیست و چیزی که میتوان از طرف مقابل انتظار داشت، دو مورد است. نمیتوان از همسر خود انتظار داشت که عاشق نشود، چرا که اختیاری نیست و قابل رعایت کردن نیست. اما میتوان انتظار داشت که فرد عامدا زمینههای عاشق دیگری شدن را پدید نیاورد. اگر هم عاشق دیگری شد، عشق را در خود نگه دارد چرا که رفتار عاشقانه امری ارادی است اما عاشق شدن و عشق ارادی نیست.
بنابراین کسی که مورد اول را انتظار داشته باشد، در حقیقت آب در هاون کوبیدن است اما میتوانیم انتظار داشته باشیم که زمینه عاشق شدن را پدید نیاورد و رفتار عاشقانه - در صورت عاشق کس دیگر شدن - از خود نشان ندهد. بنابراین عاقلانه نیست که عاشق یکدیگر شدن را در قرارداد وارد کنیم و عاشق ماندن را نمیتوان به عنوان ماده قرارداد تصور کرد.
تفاوت شخص و شیء
نکته سوم اخلاق همسری، شخص تلقی کردن طرف مقابل است. نبایستی طرف مقابل را شیء تلقی کرد که تا حدی سبب میشود که برای طرف مقابل حریم خصوصی قائل نشویم. زمانی طرف مقابل را شخص حساب میکنیم که در مقام نظر، به عقلانیت او احترام گذاشته و در مقام عمل نیز به آزادی او احترام بگذاریم. اگر عقلانیت نظری و آزادی عمل را احترام کنیم، او را شخص حساب کردهایم و نه شیء.
عقلانیت نظری به این معناست که نبایستی یک عقیده را به طرف مقابل تحمیل کنیم و بایستی بپذیریم که برای انسان بودن لازم نیست همانند من عقیده و معرفت داشته باشد. احترام به آزادی عمل به این معناست که طرف مقابل آزاد است که چه کند؛ کجا حضور پیدا کند، با چه کسانی دوستی کند و قص علی هذا. تا زمانی که خلاف قرارداد عمل نکرده است، او آزاد است که هر چه میخواهد انجام دهد.
کانت میگوید زمانی که آزادی عمل و عقلانیت نظری طرف مقابل را محترم نشمرم، او را شیء در نظر گرفتهام. اگر یکی از این دو مورد را رعایت نکنیم، طرف مقابل را شیء دانستهایم. هر شیء در مقام ابزار است و هنگامی که از ابزار استفاده میکنیم، برای استفاده از ابزار اجازهای اخذ نکردهایم. میتوانیم هر کاربردی برای ابزار بتراشیم. شیء دانستن فرد چنین است که بدون اجازه گرفتن و کسب رضایت از او استفاده میکنیم.
کانت معتقد بود اگر میخواهید فردی را شیء ندانید و کاری را به عهده او میگذارید، پیش ازسپردن کار بایستی سه مورد را مشخص کنید. نخست اینکه عمل انجام شده مقدمه چه عمل دیگری است؟ دوم انجام عمل چه سودها و ضررهایی برای من خواهد داشت؟ و سوم آن که مجموع سود و زیان آن عاید چه کسی خواهد شد؟
در ارتباط زناشویی نیز این مورد صادق است و واقعا باید به عقلانیت و آزادی طرف مقابل احترام بگذاریم. احترام به عقلانیت و آزادی طرف مقابل ملزم به این است که اگر کاری با یکدیگر انجام میدهیم، بایستی برای طرف مقابل جزئیات آن روشن باشد.
شرط چهارم یک ارتباط اخلاقی نیز صراحت همراه با صداقت است. وقتی من و همسرم منافع مشترک داریم، همسرم بایستی به صداقت و صراحت من وقوف داشته باشد. در حقیقت صداقت و صراحت به این معنی است که آنچه میگویم به آن اعتقاد دارم و سخن خودم را در پرده ابهام نپوشاندهام.
رگههای وجودی خویش را بشناسید
هر فرد چند رگه وجودی دارد که با تغییر آن دیگر قادر به شناخت خود نخواهد بود و رگه وجودی از فرد جداشدنی نیست و نمی توانیم آن را جدا کنیم و نه حق این کار را داریم.
معمول و متعارف این است که ازدواج پس از عشق صورت میگیرد و در این راستا موارد استثنا نیز وجود دارد. بر اساس تحقیقات استرنبرگ روانشناس عشق، ۳۶ روش برای ابراز عشق وجود دارد اما تمام این ۳۶ روش در سه مولفه مشترک است.
مولفه اول شور و شیدایی است؛ یعنی با حضور معشوق آرام گیرد و در عدم حضور وی آشفته و بیقرار گردد و به تعبیر دیگر داشتن عواطف و احساسات مثبت در صورت وجود معشوق و به وجود آمدن عواطف و احساسات منفی در عدم حضور وی که ادبا از آن به غم هجران یا سوز عشق یاد میکنند.
دومین مولفه، تعهد و التزام است؛ یعنی عاشق کسی است که درد و رنج معشوق درد و رنج او باشد و در تمام اتفاقات مثبت و منفی با یکدیگر مشترک و با معشوق احساس یگانگی و خوی یکی انگاری داشته باشد.
مولفه سوم صمیمیت یا محرمیت است. یعنی واقعا عاشق یکدیگر باشید و هیچ مساله ای را نزد یکدیگر سانسور یا کتمان نکنید و پیش طرف مقابل خود شفاف و کریستالی و فرانما باشید و از خواسته واحساسات و اندیشه خود، فرد مقابل را آگاه کنید. اگر عقاید و اندیشه های خود را از معشوق خود کتمان میکنید، معلوم است که صد در صد عاشق او نیستید زیرا عشق ملازم طلب عریانی است.
این سه مولفه دارای درجه بوده و در حقیقت عشق نیز دارای درجه و مرتبه است. این امری طبیعی است. زمانی که عشق تبدیل به ازدواج شود، شور و شیدایی از بین خواهد رفت و نباید بعد از ازدواج توقع شور وشیدایی روز اول آشنایی را داشته باشید چون شور و شیدایی مدتی دارد و بعد ازدواج تقریبا به سرعت طی خواهد شد. در صورت گله مندی از کم شدن این مولفه، نشان می دهد که شما فردی رویاپرداز هستید.
مولفه دیگر یعنی تعهد طبق ازدواج نباید هرگز زیر پا گذاشته شود و تا آخر زندگی باید برقرار باشد و اگر شما خواستار زندگی زناشویی اخلاقی هستید، باید تا آخر این اصل را براقرار سازید.
اولین مولفه به صورت طبیعی حتما از بین میرود. مولفه دوم به صورت قرار داد نباید از بین برود اما مولفه سوم به رفتار شخص بستگی دارد. این مطلب در ازدواج بسیار اهمیت دارد و بستگی زیادی به رفتار طرف مقابل دارد.
سلامت ازدواج در گرو مولفه صمیمیت و محرمیت است
در زندگی مشترک طرفین با بروز عقاید خود با واکنش منفی طرف مقابل رو به رو میشوند و کم کم سبب سانسور خواهد شد و زوجین در زندگی خود از هر چیزی سخن میگویند الا درون یکدیگر و سلامت ازدواج بر عنصر سوم تمرکز دارد.
نکته بعدی این است که در دنیا هیچ فایدهای بدون هزینه ممکن نیست و عقلانیت عملی اقتضا می کند که دست به کاری نزنیم که هزینه آن از فایده اش بیشتر باشد. ازدواج نیز هزینهای دارد و ممکن نیست توقع فایده بدون پرداخت هزینه را داشته باشیم.
یکی از فواید ازدواج امنیت است و هرینه آن آزادی است. بنابراین بحث بر سر این است که اگر فواید ازدواج کمتر از هزینه آن باشد، باید آن ازدواج فسخ شود.
زندگی با ریاضت همراه است
نکته سوم که شباهت زیادی به نکته قبل دارد، این است که زندگی بدون ریاضت امکان پذیر نیست و برای داشتن زندگی انسانی نیاز به ریاضت کشیدن است و اصل ریاضت نیز همواره بر زندگی آدمی حاکم است. یعنی برای رسیدن به یک چیز باید چیزهای دیگری را قربانی و فدا کنیم. بدون ساییده شدن نردبان نمیتوان به پشت بام رسید و برای رسیدن به پشت بام باید فرسایش و سایش نردبان را بپذیریم.
به عقیده من در جامعه امروز، فرد گرایی که امروز به حد افراطی خود رسیده، این اصل را فراموش شده است. این اصل عقیده دارد جهان در اختیار ماست و ما نباید چیزی را قربانی کنیم. در این خصوص از مثالی فلسفی استفاده میکنم. توجه در فلسفه یعنی رو کردن به چیزی و پشت کردن به دیگران و هر توجهی به x مساوی است با عدم توجه به جهان منهای x. در زندگی نیز چنین است؛ در هر لحظه توجه به چیزی به بهای عدم توجه به جهان منهای ایکس است و این به معنای اصل ریاضت است.
در زندگی خانوادگی نیز نمیتوان از همسر خود توقع داشت که علم، ثروت، احترام، آبرو، قدرت سیاسی و... را همزمان داشته باشد بلکه باید به چند ویژگی بسنده کرد و نیاز است که سنخ روانی خود را بشناسیم و همسری مطابق با آن را انتخاب کنیم.
روانشناسان بحثی دارند با عنوان رگههای وجودی. در زندگی هر فرد سلسه مواردی وجود دارد که برای برقراری روابط عاشقانه و ازدواج میتوان آن را ترک کرد؛ به عنوان مثال همسر آینده شما از طرز لباس پوشیدن شما ناراضی است و شما آن را مطابق نظر او تغییر خواهید داد.
سلسله مواردی نیز در وجود شما وجود دارد که شما هرگز نمیتوانید از آن دست بکشید زیرا با تغییر آن هویت شما نیز تغییر خواهد کرد؛ مانند عادت کتاب خواندن و با رجوع به خود مشاهده خواهید کرد که بدون خواندن کتاب دیگر قادر به شناخت خود نخواهید بود و خواندن کتاب رگه وجودی شماست و با تغییر آن فرد نیز تغییر خواهد کرد.
بر اساس فلسفه هگل هر فرد چند رگه وجودی دارد و با تغییر آن دیگر قادر به شناخت خود نخواهد بود. رگه وجودی از فرد جداشدنی نیست و نمی توانیم آن را جدا کنیم و نه حق این کار را داریم. در تغییر رگه وجودی خود کوتاه نیاید و اگر فردی با رگه وجودی شما منافات داشت، هرگز با او ازدواج نکنید.
رگههای وجودی شما در حکم قانون اساسی است
مشکل ما این است که به رگههای وجودی خود توجهی نداریم و رگه وجودی حکم قانون اساسی را دارد؛ همانطور که اگر قانونی خلاف قانون اساسی باشد، حذف خواهد شد، در ازدواج نیز چنین است؛ اگر فردی با قانون اساسی وجود شما ناسازگار بود، آن فرد نمیتواند همسر خوبی برای شما باشد.
اگر در زندگی زناشویی خود، شرایطی فراهم آید که رگههای وجودی زوجین نوازش و پرورش یابد، بقیه نقص ها به راحتی قابل چشم پوشی است و ریاضت به این معناست که از رگههای وجودی خویش کوتاه نیایید.
روان شناسی نگرش...
ما را در سایت روان شناسی نگرش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ravanshenasinegaresh2 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 22:22